SlideShare une entreprise Scribd logo
1  sur  6
Télécharger pour lire hors ligne
‫‪sco‬‬
        ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬
                                               ‫كاربرد ِ فرهنگ‬




           ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬




                                                                         ‫ســارا شريعتی‬



         ‫3301‬     ‫شماره مقالـه :‬

             ‫6‬   ‫تعـداد صفحـه :‬

        ‫40/88‬    ‫آخرين بررسی :‬

        ‫6831‬     ‫تاريــخ تحـرير :‬

                                                                         ‫‪www.shandel.org‬‬




                                    ‫موضـوع : گزارش سخنراني در كرمانشاه‬


‫‪Print‬‬   ‫‪search‬‬                          ‫‪Prev‬‬         ‫1‬          ‫‪Next‬‬             ‫‪Full‬‬      ‫‪Exit‬‬
‫کاربردِ فرهنگ‬

‫موضوعِ صحبت مرا در این همایش، دکتر امیری "کاربردِ فرهنگ" نام گذاشتند، عنوان خوبی بود، به این دلیل که با دغدغههای من هماهنگی دارد.‬
                                                        ‫ِ‬                                                             ‫ِ‬
‫همواره در مطالعه و گوش دادن به مباحثی که تحت این عنوان نوشته و طرح میشود، از خود میپرسم، کاربر ِ این مباحث چیست ؟ این مفهوم ( ‪) concept‬‬
                                       ‫د‬                                                   ‫ِ‬
                                        ‫تا چه حد با زمینه اجتماعی ( ‪ ) contexte‬ما هماهنگ است و در این زمینه اجتماعی، چه مصادیقی مییابد ؟‬
                                                                      ‫ٔ‬                                        ‫ِ‬       ‫ٔ‬
‫اغلب از دوستانام در ایران میپرسم : آدمِ فرهنگی کیست ؟ یک بار شنیدم خانم رانندهٔ شیکی، به رانندهٔ آژانسی که سوارش بودم گفت : بیفرهنگ.‬
                                                                 ‫ِ‬
‫چون از نظرِ ایشان، قواعدِ رانندگی را رعایت نکرده بود. یک بار همسایه مان گفت که ما فرهنگ آپارتمان نشینی نداریم، برای اشاره به اینکه ساکنین‬
‫ِ‬                                                   ‫ِ‬                     ‫ٔ‬
‫ساختمان، رعایت قواعدِ هم جواری را نمیکنند. یک بار هم شنیدم که از فرهنگ ترافیک صحبت میکنند. برخی فرهنگ را با دین، یکی و یا الزم و ملزوم‬
                                                                     ‫ِ‬                                                       ‫ِ‬
‫میدانند : نام وزارتخانه ما، وزارت فرهنگ و ارشادِ اسالمی است. برخی فرهنگ را نتیجه ارتباطات میدانند : نامِ وزارتخانه فرهنگ در فرانسه، وزارت فرهنگ‬
        ‫ِ‬                         ‫ٔ‬                            ‫ٔ‬                                              ‫ِ‬         ‫ٔ‬
                                                                                                                             ‫و ارتباطات است.‬
                                                 ‫ٔ ِ‬                 ‫ِ‬
 ‫در آخرین پرس و جویی که کردم، به این نتیجه رسیدم که از نظرِ فرهنگ رسمی، هسته سخت فرهنگ به قول تیلیش، دین است و در متن جامعه،‬
          ‫ِ‬                        ‫ِ‬
‫اغلب آدمِ با فرهنگ با آدمِ تحصیل کرده مترادف گرفته میشود. در نتیجه، دو نهادی که مُهرِ اعتباری بر فرهنگی بودن شما میزنند، نهادِ دین و نهادِ‬
                              ‫ِ‬
        ‫ٔ‬      ‫ِ‬                   ‫ٔ‬              ‫ِ‬                                                        ‫ِ‬
 ‫آموزش است. این دو نهادند که فرهنگ ما را میسازند و تعیین کنندهاند. برای روشنفکران ما، منابع فرهنگ، اندیشه جهانی است. از مراجع اندیشه جهانی‬
                                                           ‫ِ‬
                                                               ‫ِ‬
 ‫تغذیه میکنند و افکارشان را با ما در میان میگذارند. در اروپا، رسانهها، منابع فرهنگ سومی هستند. در ایران، من چنین نقشی برای رسانهها قائل نیستم‬
                                                                       ‫ِ‬
                                                                                ‫ِ‬
 ‫چون، اوالً رسانههای رسمی، صدا و سیما و مطبوعات همان فرهنگ رسمی را تبلیغ میکنند و در ثانی تراکم ندارند و رسانههای غیرِ رسمی نیز، همچون‬
 ‫ماهواره و اینترنت، عمومیت ندارند. در نتیجه میتوانم بگویم، امروز نهادِ آموزشی، نهادِ دینی و تولیدات اعم از ترجمهها و تالیفات روشنفکران، مهمترین‬
                       ‫ِ‬
                                                                                                                       ‫منابع فرهنگی ما هستند.‬
                                                                                                                                 ‫ِ‬        ‫ِ‬

‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                           ‫‪Prev‬‬         ‫2‬         ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
‫اما، کاربردِ این فرهنگی که تولید میشود چیست ؟ از مسئولین میشنویم که سی سال کارِ فرهنگی ما جواب نداده است و امروز به ناگزیر باید "برخورد"‬
                                                  ‫ِ‬
                   ‫ِ‬                                                 ‫ِ‬              ‫ِ‬             ‫ِ‬
‫کنیم ! و از دانشجویان میشنوم که موضوعات اندیشه، نظریات فرهنگی و مباحث روشنفکری، واقعی نیست، به کارمان نمیآیند، اطالعات مان را باال میبرند‬
‫اما در زندگی عملی مان نقشی ندارند. اینجاست که برای من مساله کاربردِ فرهنگ مطرح میشود و در اینجاست که میخواهم به فرضیه اصلی خودم‬
      ‫ٔ ِ‬                                                                    ‫ٔ‬                                        ‫ِ ِ‬
‫برسم که در این فرهنگی که برای جامعه تولید میشود، مخاطب غایب است و ما هنوز از آنچه که بوردیو "جامعه شناسی بازتابشی" مینامد بسیار دوریم.‬
                                ‫ِ‬
‫مشکل در کجاست؟ در اینکه مونوکولتور تولید میشود و در این تولیدِ فرهنگی، تولید کننده، نقش دانای کل را ایفا میکند و جامعه را هم چنان‬
                                            ‫ِ‬
‫به قول دورکیم "به عنوان یک شئی" تحلیل میکند و جامعه را خاموش در نظر میگیرد. اما امروز میدان تحقیق و تحلیل به سخن درآمده و خودش از‬
                                          ‫ِ‬                                                                       ‫ِ‬             ‫ِ‬
                                                                                                     ‫زندگیاش و از فرهنگاش تحلیل دارد.‬
‫ِ‬                                                                                                         ‫ِ‬
‫اول : آنچه که در فرهنگ رسمی ما، در آموزش و پرورش، تولید میشود، یک قرائت از یک دین است و آن هم به شکل حفظیات. این قرائت، حیات‬
                        ‫ِ‬                                                                           ‫ِ‬
                                                           ‫اجتماعی و دینامیزمِ موجود در متن جامعه را در نظر نمیگیرد. سه مثال میزنم :‬
                                                                                                    ‫ِ‬
 ‫1. هنرها : جامعه ما دارد هنرها را تملک میکند و هنرها هنوز به رسمیت شناخته نشدهاند. هنوز ساز در صدا و سیما نشان داده نمیشود. هنوز بخش‬
  ‫ِ‬                                                                                                                  ‫ٔ‬
 ‫ِ‬                                                                                                                      ‫ِ‬
 ‫مهمی از تولیدات موسیقیایی ما زیرزمینی و غیرِ مجاز است. مجسمه سازی آموزش داده میشود، اما بر سرش حرف و حدیث بسیار است. هیچ سیاست‬
                                                                                                            ‫ِ‬
                           ‫ِ‬
‫جدیای در حمایت از هنرها نیست و جامعه شناسان ما میگویند که دولت، گوسفند و گرگ را با هم رها کرده، هم فعالیت هنری وجود دارد و هم شمشیرِ‬
                                                                                         ‫ِ‬
                                                                                                               ‫داموکْلِس بر سرش هست.‬
‫2. معنویت گراییهای جدید : در این دهه گذشته، شاهدِ ظهورِ جریانات متفاوتی هستیم که در شکل کالسها، آموزشها، و تجمعات به وجود آمدهاند،‬
                                              ‫ِ‬                            ‫ِ‬                            ‫ٔ‬
‫از کالسهای یوگا گرفته تا مثنوی خوانی، تا ان ال پی، تا بنیان تا لند مارک، تا رنگ درمانی و انرژی درمانی... جریاناتی که آموزش را با درمان و روانشناسی‬
‫درآمیخته و بسیاری را جذب خود کردهاند. برخورد با این جریانات چگونه است ؟ اغلب یا ندیده گرفته میشوند و یا تحت عنوان "شبهِ دین" محکوم میشوند.‬
                        ‫ِ ِ ِ‬                                                                                           ‫ِ‬

‫‪Print‬‬     ‫‪search‬‬                                           ‫‪Prev‬‬         ‫3‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬         ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
‫3. تکنولوژیهای جدیدِ ارتباطی : ماهوارهها، اینترنت، وبالگ نویسی، بازیهای کامپیوتری... و همه منابع جدیدی که به وجود آمدهاند. برخورد با اینها‬
                                               ‫ٔ ِ‬
                     ‫چگونه است ؟ جمع میشوند و قفل میشوند و محدود میشوند و باز جامعه، اَشکال جدیدی پیدا میکند تا از نو به کارشان بیاندازد.‬
                                                                   ‫ِ‬
‫ِ‬                                                    ‫ِ‬        ‫ِ‬
‫میبینیم که یک زورآزمایی میان جامعه و تک فرهنگی حاکم وجود دارد. حیات اجتماعی ما، بسیار دینامیک اما خاموش است، در حالی که فرهنگ‬
                                                                                     ‫ِ‬                 ‫ِ‬
‫رسمی حاکم، بیتوجه به دینامیسم موجود در جامعه، حرف خودش را میزند و به تولیدِ یک فرهنگ میپردازد و عمالً در بسیاری از جهات با جامعه درگیر‬
                                                                                      ‫ِ‬                  ‫ِ‬                        ‫ِ‬
‫میشود، در نتیجه صراحتاً اعالم میکند که سی سال کارِ فرهنگی نتیجه نداشته و باید به نیروی انتظامی متوسل شد. چرا ؟ چون به جای به رسمیت‬
                                                                                  ‫ِ‬
                                 ‫شناختن تکثرِ فرهنگی موجود در جامعه و تالش برای مدیریت آن، نادیدهاش میگیرد و در برابرش مقاومت میکند.‬
                                                                                                                    ‫ِ‬           ‫ِ‬
                                                   ‫ِ ِ‬
‫دوم : جامعه علمی و روشنفکران ما، روشنفکران به نوبه خود، در این سالهای اخیر، یک نهضت عظیم ترجمه راه اندازی کردهاند. آثارِ بسیاری از متفکران،‬
                                                                                         ‫ٔ‬                     ‫ِ‬                ‫ٔ‬
        ‫ِ‬                  ‫ِ‬                                                                                                ‫ِ‬
‫با سنتهای متفاوت فکری و حساسیتهای متفاوت ترجمه شده است. رشتههای بسیاری تاسیس شدهاند : ارتباطات، مطالعات فرهنگی، مطالعات زنان...‬
‫حجم عظیمی از مفاهیم و نظریهها واردِ بازارِ اندیشه شده است. اما آنچه تولید میشود، در آکادمی محبوس میماند و نه تنها به جامعه که حتی گاه به‬  ‫ِ‬
                                                                                                                         ‫ِ‬
                                                                                  ‫فضا و دنیای روشنفکری ما هم راه پیدا نمیکند. سه مثال میزنم :‬
                                                                                                                            ‫ِ‬
‫1. کاتالوگ نظریهها که در میدان به هیچ کار نمیآیند. کافیست به پایان نامهها نگاهی بیاندازیم. یکبار گفتم این نظریهها نقش گیالس روی کیک را‬
                 ‫ِ‬
                                             ‫ایفا میکنند. وقتی تکلیف دانشگاهی مان را حل کردیم و واردِ میدان شدیم، فراموش شان میکنیم.‬
                                                            ‫ِ‬                                           ‫ِ‬         ‫ِ‬
                                                   ‫ِ‬
‫2. جدایی میان آکادمی و فضای روشنفکری : میان دنیای دانشگاهی ما با فضای روشنفکری شکاف عمیقی وجود دارد. اغلب من ناگزیر از انتخابام، یا‬
                                                                             ‫ِ‬                ‫ِ‬                                    ‫ِ‬
                                       ‫ِ‬                       ‫ِ‬                      ‫ِ ِ‬
‫به محافل فکری روشنفکرانی بروم که چهرههای شاخص فکری جامعهاند یا به جلسات علمی ـ تخصصی. به نشریات این دو دنیا نگاهی بیاندازید : یا نشریه‬
‫ٔ‬                                                                                                                                     ‫ِ ِ‬
‫علمی ـ پژوهشی که امتیاز دارد و رتبه دارد اما خواننده ندارد، یا روزنامهها که خواننده دارند و مخاطبانی برای آنها مییابد اما جامعه آکادمیک بدان بدبین‬
                       ‫ٔ‬
                                                                 ‫است. یکی، دیگری را به آکادمیسم متهم میکند و دیگری آن یکی را به ژورنالیسم.‬

‫‪Print‬‬     ‫‪search‬‬                                           ‫‪Prev‬‬         ‫4‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬         ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
‫3. حجم رِفْرانسها به نظریات، و قِلّت بحث. زمانی که به ایران میرسیم. اغلب مقاالت وجه نظری مفصل و دایره المعارفی دارند و درست زمانی که واردِ‬
                                                  ‫ِ‬               ‫ِ‬                                                                 ‫ِ‬
      ‫ِ‬
 ‫میدان میدان و زمینه اجتماعی ایران میشویم، و درست زمانی که خودمان باید حرف بزنیم و قلم به دست بگیریم، و دیگر متفکران خارجی به کمک مان‬
                    ‫ِ‬                                                                                           ‫ِ‬         ‫ٔ‬             ‫ِ‬
                                                    ‫نمیآیند، یا به جدول و آمار بسنده میشود یا بحث بسیار رقیق میشود و از تب و تاب میافتد.‬
‫در اینجاست که من به این نتیجه میرسم : این تولید کنندگان فرهنگ، عمالً بیمخاطب میمانند وجامعه، فرهنگهای خود را تولید میکند و شاید‬
                                                                               ‫ِ‬
                                    ‫ِ‬                                 ‫ِ‬                                          ‫ِ‬
‫از این رو باشد که فرهنگ حاکم ناتوان است. ناتوان است چون در برابرِ حیات اجتماعی مقاومت میکند و فرهنگ جامعه علمی و روشنفکران نیز ناتوان‬
                             ‫ٔ‬
        ‫است، چون از حیات اجتماعی غافل است. چون به فرهنگ به عنوان یک راهِحل بهداشتی کم هزینه پناه برده و در حدِ نظریهها باقی مانده است.‬
                                                            ‫ِ‬       ‫ِ‬         ‫ِ‬                                       ‫ِ‬


                                                                                                                                      ‫نتیجه میگیرم :‬
‫در برابرِ تک فرهنگی حاکم بر آموزش ما، از تکثرِ فرهنگی باید دفاع کنیم. کشاورزی به ما میگوید که در یک خاک اگر مدام یک محصول را کِشت‬
                                                                                                ‫ِ‬             ‫ِ‬
                                                                                                 ‫کنی، از غنا و حاصل خیزیاش میکاهد.‬
‫در برابرِ فرهنگ محبوس در متون و زندانی آکادمی، باید از رویکردِ بازتابشی و انتقادی جامعه شناسی دفاع کرد تا بتوان به این نظریهها، به این تئوری،‬
                                                            ‫ِ‬                                           ‫ِ‬                       ‫ِ‬
                                                                                                       ‫پِراکْسیس را نیز بیافزاییم و کاربردیاش کنیم.‬
 ‫مارکس نوشته بود : تاکنون تفسیر کردهاند، ما برای تغییر آمدهایم، اما، کارِ ما به عنوان جامعه شناس، تفسیرِ جهان است اما برای اینکه بتوانیم تغییرش‬
                                                              ‫ِ‬
‫دهیم. شناخت مان از جهان اجتماعی نمیتواند از رویکردی رِفْلِکْسیو و بازتابشی صرف نظر کند. جامعه شناسی نمیتواند از پرسش مداوم از خود در موردِ‬
                      ‫ِ‬                                          ‫ِ‬                                                        ‫ِ‬            ‫ِ‬
                                ‫کاراییاش و یافتههایش صرف نظر کند. با علم به اینکه تنشهای اجتماعی میتوانند در تولیدِ معرفت تاثیر گذار باشند.‬
                                                                                                                        ‫ِ‬

‫‪Print‬‬     ‫‪search‬‬                                           ‫‪Prev‬‬         ‫5‬          ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬         ‫‪Full‬‬        ‫‪Exit‬‬
‫جامعه شناسی باید با آوردن بازتابش بیشتر، به جامعه امکان دهد که خود را به پرسش بکشد. برای این کار باید نخست از خود انتقاد کند : با جامعه شناسی‬
‫ِ‬                                                                                                           ‫ِ‬       ‫ِ‬
‫جامعه شناس، با تامل در خصوص زمینه مند بودن کارِ خود و زمینههای تولیدِ معرفتاش، تامل در موردِ شرایط مشخص کارش و تَعیّناتی که محصورش‬
                                ‫ِ‬      ‫ِ‬                                                          ‫ِ‬              ‫ِ‬
                                               ‫ِ‬
                               ‫است. تنها در این صورت است که جامعه شناسی میتواند به دامِ بیتفاوتی نیفتاده و دنباله رُوی جریانات اجتماعی نشود.‬
            ‫گزارش سخنرانی در کرمانشاه 6831‬




‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬        ‫6‬         ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬

Contenu connexe

En vedette

مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شدمي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شدکانون آرمان شریعتی
 
مونيسم، پلوراليسم و خشونت انقلابي
مونيسم، پلوراليسم و خشونت انقلابيمونيسم، پلوراليسم و خشونت انقلابي
مونيسم، پلوراليسم و خشونت انقلابيکانون آرمان شریعتی
 
اولويت گفتگوي اديان بر گفتگوي تمدن‌ها
اولويت گفتگوي اديان بر گفتگوي تمدن‌هااولويت گفتگوي اديان بر گفتگوي تمدن‌ها
اولويت گفتگوي اديان بر گفتگوي تمدن‌هاکانون آرمان شریعتی
 

En vedette (12)

چه بايد کرد؟
چه بايد کرد؟چه بايد کرد؟
چه بايد کرد؟
 
نسبت قانون و دموکراسي
نسبت قانون و دموکراسينسبت قانون و دموکراسي
نسبت قانون و دموکراسي
 
پايانِ ليبرال دموکراسي
پايانِ ليبرال دموکراسيپايانِ ليبرال دموکراسي
پايانِ ليبرال دموکراسي
 
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شدمي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
 
مونيسم، پلوراليسم و خشونت انقلابي
مونيسم، پلوراليسم و خشونت انقلابيمونيسم، پلوراليسم و خشونت انقلابي
مونيسم، پلوراليسم و خشونت انقلابي
 
گفتگو با سايت تغيير براي برابري
گفتگو با سايت تغيير براي برابريگفتگو با سايت تغيير براي برابري
گفتگو با سايت تغيير براي برابري
 
باز هم بازگشت به خویشتن خویش
باز هم بازگشت به خویشتن خویشباز هم بازگشت به خویشتن خویش
باز هم بازگشت به خویشتن خویش
 
اولويت گفتگوي اديان بر گفتگوي تمدن‌ها
اولويت گفتگوي اديان بر گفتگوي تمدن‌هااولويت گفتگوي اديان بر گفتگوي تمدن‌ها
اولويت گفتگوي اديان بر گفتگوي تمدن‌ها
 
ماکسیم رودنسون
ماکسیم رودنسونماکسیم رودنسون
ماکسیم رودنسون
 
قدسیِ وحشی
قدسیِ وحشیقدسیِ وحشی
قدسیِ وحشی
 
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفانتولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
تولد اندیشۀ آزادی، عدالت و عرفان
 
رفرم و ضد رفرم
رفرم و ضد رفرمرفرم و ضد رفرم
رفرم و ضد رفرم
 

Similaire à کاربردِ فرهنگ

ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایرانناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایرانکانون آرمان شریعتی
 
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعیاصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعیکانون آرمان شریعتی
 
Introduction to sociology in persain
Introduction to sociology in persainIntroduction to sociology in persain
Introduction to sociology in persainYosofNawabi
 
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی   بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی کانون آرمان شریعتی
 
سوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري ديني
سوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري دينيسوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري ديني
سوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري دينيکانون آرمان شریعتی
 
مقاله فرهنگ و ارتباط
مقاله فرهنگ و ارتباطمقاله فرهنگ و ارتباط
مقاله فرهنگ و ارتباطhassanbawi
 
آشنایی با کتابخانه و کتابداری
آشنایی با کتابخانه و کتابداریآشنایی با کتابخانه و کتابداری
آشنایی با کتابخانه و کتابداریShahid Beheshti University
 

Similaire à کاربردِ فرهنگ (20)

مصاحبه با نشریه چراغ زنبوری
مصاحبه با نشریه چراغ زنبوریمصاحبه با نشریه چراغ زنبوری
مصاحبه با نشریه چراغ زنبوری
 
آگاهي‌هاي موازي و روشنفکرِ آواره
آگاهي‌هاي موازي و روشنفکرِ آوارهآگاهي‌هاي موازي و روشنفکرِ آواره
آگاهي‌هاي موازي و روشنفکرِ آواره
 
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایرانناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
 
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعیاصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
 
انقلابِ فرهنگي نرم
انقلابِ فرهنگي نرمانقلابِ فرهنگي نرم
انقلابِ فرهنگي نرم
 
Introduction to sociology in persain
Introduction to sociology in persainIntroduction to sociology in persain
Introduction to sociology in persain
 
یک جامعه‌شناسی، یک جهان
یک جامعه‌شناسی، یک جهانیک جامعه‌شناسی، یک جهان
یک جامعه‌شناسی، یک جهان
 
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی   بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 
Pierre bourdieu
Pierre bourdieuPierre bourdieu
Pierre bourdieu
 
سوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري ديني
سوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري دينيسوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري ديني
سوبژکتيويسم خطري براي روشنفکري ديني
 
دو راهیِ فرهنگ در جامعه
دو راهیِ فرهنگ در جامعهدو راهیِ فرهنگ در جامعه
دو راهیِ فرهنگ در جامعه
 
مصاحبه با روزنامه شرق
مصاحبه با روزنامه شرقمصاحبه با روزنامه شرق
مصاحبه با روزنامه شرق
 
کدامین ذهنیت؟
کدامین ذهنیت؟کدامین ذهنیت؟
کدامین ذهنیت؟
 
مقاله فرهنگ و ارتباط
مقاله فرهنگ و ارتباطمقاله فرهنگ و ارتباط
مقاله فرهنگ و ارتباط
 
My Linkedin Profile
My Linkedin ProfileMy Linkedin Profile
My Linkedin Profile
 
Tahdidate resaneie
Tahdidate resaneieTahdidate resaneie
Tahdidate resaneie
 
کدام روشنفکر
کدام روشنفکرکدام روشنفکر
کدام روشنفکر
 
ديالکتيک حوزه عمومي و دولت
ديالکتيک حوزه عمومي و دولتديالکتيک حوزه عمومي و دولت
ديالکتيک حوزه عمومي و دولت
 
آشنایی با کتابخانه و کتابداری
آشنایی با کتابخانه و کتابداریآشنایی با کتابخانه و کتابداری
آشنایی با کتابخانه و کتابداری
 
نکاتي درباره سخنراني هابرماس
نکاتي درباره سخنراني هابرماسنکاتي درباره سخنراني هابرماس
نکاتي درباره سخنراني هابرماس
 

Plus de کانون آرمان شریعتی

بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيبحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيکانون آرمان شریعتی
 
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيآزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيکانون آرمان شریعتی
 
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيچرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيکانون آرمان شریعتی
 
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی   مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی کانون آرمان شریعتی
 
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی   پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی کانون آرمان شریعتی
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيکانون آرمان شریعتی
 
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيکانون آرمان شریعتی
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستکانون آرمان شریعتی
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامکانون آرمان شریعتی
 
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاستروح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاستکانون آرمان شریعتی
 

Plus de کانون آرمان شریعتی (20)

بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيبحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
 
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيآزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
 
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيچرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
 
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحمانيدرمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
 
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی   مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی   تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی   تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی   پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 
من اعتراف می کنم
من اعتراف می کنممن اعتراف می کنم
من اعتراف می کنم
 
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زداییپروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
 
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیکدر میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
 
توسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيرانيتوسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيراني
 
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
 
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفرزبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
 
معرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآنمعرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآن
 
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاستروح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
 
خاتمي ديگر يک خاطره است
خاتمي ديگر يک خاطره استخاتمي ديگر يک خاطره است
خاتمي ديگر يک خاطره است
 

کاربردِ فرهنگ

  • 1. ‫‪sco‬‬ ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬ ‫كاربرد ِ فرهنگ‬ ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬ ‫ســارا شريعتی‬ ‫3301‬ ‫شماره مقالـه :‬ ‫6‬ ‫تعـداد صفحـه :‬ ‫40/88‬ ‫آخرين بررسی :‬ ‫6831‬ ‫تاريــخ تحـرير :‬ ‫‪www.shandel.org‬‬ ‫موضـوع : گزارش سخنراني در كرمانشاه‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫1‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 2. ‫کاربردِ فرهنگ‬ ‫موضوعِ صحبت مرا در این همایش، دکتر امیری "کاربردِ فرهنگ" نام گذاشتند، عنوان خوبی بود، به این دلیل که با دغدغههای من هماهنگی دارد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫همواره در مطالعه و گوش دادن به مباحثی که تحت این عنوان نوشته و طرح میشود، از خود میپرسم، کاربر ِ این مباحث چیست ؟ این مفهوم ( ‪) concept‬‬ ‫د‬ ‫ِ‬ ‫تا چه حد با زمینه اجتماعی ( ‪ ) contexte‬ما هماهنگ است و در این زمینه اجتماعی، چه مصادیقی مییابد ؟‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫اغلب از دوستانام در ایران میپرسم : آدمِ فرهنگی کیست ؟ یک بار شنیدم خانم رانندهٔ شیکی، به رانندهٔ آژانسی که سوارش بودم گفت : بیفرهنگ.‬ ‫ِ‬ ‫چون از نظرِ ایشان، قواعدِ رانندگی را رعایت نکرده بود. یک بار همسایه مان گفت که ما فرهنگ آپارتمان نشینی نداریم، برای اشاره به اینکه ساکنین‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ساختمان، رعایت قواعدِ هم جواری را نمیکنند. یک بار هم شنیدم که از فرهنگ ترافیک صحبت میکنند. برخی فرهنگ را با دین، یکی و یا الزم و ملزوم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میدانند : نام وزارتخانه ما، وزارت فرهنگ و ارشادِ اسالمی است. برخی فرهنگ را نتیجه ارتباطات میدانند : نامِ وزارتخانه فرهنگ در فرانسه، وزارت فرهنگ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫و ارتباطات است.‬ ‫ٔ ِ‬ ‫ِ‬ ‫در آخرین پرس و جویی که کردم، به این نتیجه رسیدم که از نظرِ فرهنگ رسمی، هسته سخت فرهنگ به قول تیلیش، دین است و در متن جامعه،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اغلب آدمِ با فرهنگ با آدمِ تحصیل کرده مترادف گرفته میشود. در نتیجه، دو نهادی که مُهرِ اعتباری بر فرهنگی بودن شما میزنند، نهادِ دین و نهادِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫آموزش است. این دو نهادند که فرهنگ ما را میسازند و تعیین کنندهاند. برای روشنفکران ما، منابع فرهنگ، اندیشه جهانی است. از مراجع اندیشه جهانی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تغذیه میکنند و افکارشان را با ما در میان میگذارند. در اروپا، رسانهها، منابع فرهنگ سومی هستند. در ایران، من چنین نقشی برای رسانهها قائل نیستم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫چون، اوالً رسانههای رسمی، صدا و سیما و مطبوعات همان فرهنگ رسمی را تبلیغ میکنند و در ثانی تراکم ندارند و رسانههای غیرِ رسمی نیز، همچون‬ ‫ماهواره و اینترنت، عمومیت ندارند. در نتیجه میتوانم بگویم، امروز نهادِ آموزشی، نهادِ دینی و تولیدات اعم از ترجمهها و تالیفات روشنفکران، مهمترین‬ ‫ِ‬ ‫منابع فرهنگی ما هستند.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫2‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 3. ‫اما، کاربردِ این فرهنگی که تولید میشود چیست ؟ از مسئولین میشنویم که سی سال کارِ فرهنگی ما جواب نداده است و امروز به ناگزیر باید "برخورد"‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کنیم ! و از دانشجویان میشنوم که موضوعات اندیشه، نظریات فرهنگی و مباحث روشنفکری، واقعی نیست، به کارمان نمیآیند، اطالعات مان را باال میبرند‬ ‫اما در زندگی عملی مان نقشی ندارند. اینجاست که برای من مساله کاربردِ فرهنگ مطرح میشود و در اینجاست که میخواهم به فرضیه اصلی خودم‬ ‫ٔ ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ ِ‬ ‫برسم که در این فرهنگی که برای جامعه تولید میشود، مخاطب غایب است و ما هنوز از آنچه که بوردیو "جامعه شناسی بازتابشی" مینامد بسیار دوریم.‬ ‫ِ‬ ‫مشکل در کجاست؟ در اینکه مونوکولتور تولید میشود و در این تولیدِ فرهنگی، تولید کننده، نقش دانای کل را ایفا میکند و جامعه را هم چنان‬ ‫ِ‬ ‫به قول دورکیم "به عنوان یک شئی" تحلیل میکند و جامعه را خاموش در نظر میگیرد. اما امروز میدان تحقیق و تحلیل به سخن درآمده و خودش از‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫زندگیاش و از فرهنگاش تحلیل دارد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اول : آنچه که در فرهنگ رسمی ما، در آموزش و پرورش، تولید میشود، یک قرائت از یک دین است و آن هم به شکل حفظیات. این قرائت، حیات‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اجتماعی و دینامیزمِ موجود در متن جامعه را در نظر نمیگیرد. سه مثال میزنم :‬ ‫ِ‬ ‫1. هنرها : جامعه ما دارد هنرها را تملک میکند و هنرها هنوز به رسمیت شناخته نشدهاند. هنوز ساز در صدا و سیما نشان داده نمیشود. هنوز بخش‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مهمی از تولیدات موسیقیایی ما زیرزمینی و غیرِ مجاز است. مجسمه سازی آموزش داده میشود، اما بر سرش حرف و حدیث بسیار است. هیچ سیاست‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جدیای در حمایت از هنرها نیست و جامعه شناسان ما میگویند که دولت، گوسفند و گرگ را با هم رها کرده، هم فعالیت هنری وجود دارد و هم شمشیرِ‬ ‫ِ‬ ‫داموکْلِس بر سرش هست.‬ ‫2. معنویت گراییهای جدید : در این دهه گذشته، شاهدِ ظهورِ جریانات متفاوتی هستیم که در شکل کالسها، آموزشها، و تجمعات به وجود آمدهاند،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫از کالسهای یوگا گرفته تا مثنوی خوانی، تا ان ال پی، تا بنیان تا لند مارک، تا رنگ درمانی و انرژی درمانی... جریاناتی که آموزش را با درمان و روانشناسی‬ ‫درآمیخته و بسیاری را جذب خود کردهاند. برخورد با این جریانات چگونه است ؟ اغلب یا ندیده گرفته میشوند و یا تحت عنوان "شبهِ دین" محکوم میشوند.‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫3‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 4. ‫3. تکنولوژیهای جدیدِ ارتباطی : ماهوارهها، اینترنت، وبالگ نویسی، بازیهای کامپیوتری... و همه منابع جدیدی که به وجود آمدهاند. برخورد با اینها‬ ‫ٔ ِ‬ ‫چگونه است ؟ جمع میشوند و قفل میشوند و محدود میشوند و باز جامعه، اَشکال جدیدی پیدا میکند تا از نو به کارشان بیاندازد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میبینیم که یک زورآزمایی میان جامعه و تک فرهنگی حاکم وجود دارد. حیات اجتماعی ما، بسیار دینامیک اما خاموش است، در حالی که فرهنگ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫رسمی حاکم، بیتوجه به دینامیسم موجود در جامعه، حرف خودش را میزند و به تولیدِ یک فرهنگ میپردازد و عمالً در بسیاری از جهات با جامعه درگیر‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میشود، در نتیجه صراحتاً اعالم میکند که سی سال کارِ فرهنگی نتیجه نداشته و باید به نیروی انتظامی متوسل شد. چرا ؟ چون به جای به رسمیت‬ ‫ِ‬ ‫شناختن تکثرِ فرهنگی موجود در جامعه و تالش برای مدیریت آن، نادیدهاش میگیرد و در برابرش مقاومت میکند.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫دوم : جامعه علمی و روشنفکران ما، روشنفکران به نوبه خود، در این سالهای اخیر، یک نهضت عظیم ترجمه راه اندازی کردهاند. آثارِ بسیاری از متفکران،‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫با سنتهای متفاوت فکری و حساسیتهای متفاوت ترجمه شده است. رشتههای بسیاری تاسیس شدهاند : ارتباطات، مطالعات فرهنگی، مطالعات زنان...‬ ‫حجم عظیمی از مفاهیم و نظریهها واردِ بازارِ اندیشه شده است. اما آنچه تولید میشود، در آکادمی محبوس میماند و نه تنها به جامعه که حتی گاه به‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فضا و دنیای روشنفکری ما هم راه پیدا نمیکند. سه مثال میزنم :‬ ‫ِ‬ ‫1. کاتالوگ نظریهها که در میدان به هیچ کار نمیآیند. کافیست به پایان نامهها نگاهی بیاندازیم. یکبار گفتم این نظریهها نقش گیالس روی کیک را‬ ‫ِ‬ ‫ایفا میکنند. وقتی تکلیف دانشگاهی مان را حل کردیم و واردِ میدان شدیم، فراموش شان میکنیم.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫2. جدایی میان آکادمی و فضای روشنفکری : میان دنیای دانشگاهی ما با فضای روشنفکری شکاف عمیقی وجود دارد. اغلب من ناگزیر از انتخابام، یا‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫به محافل فکری روشنفکرانی بروم که چهرههای شاخص فکری جامعهاند یا به جلسات علمی ـ تخصصی. به نشریات این دو دنیا نگاهی بیاندازید : یا نشریه‬ ‫ٔ‬ ‫ِ ِ‬ ‫علمی ـ پژوهشی که امتیاز دارد و رتبه دارد اما خواننده ندارد، یا روزنامهها که خواننده دارند و مخاطبانی برای آنها مییابد اما جامعه آکادمیک بدان بدبین‬ ‫ٔ‬ ‫است. یکی، دیگری را به آکادمیسم متهم میکند و دیگری آن یکی را به ژورنالیسم.‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫4‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 5. ‫3. حجم رِفْرانسها به نظریات، و قِلّت بحث. زمانی که به ایران میرسیم. اغلب مقاالت وجه نظری مفصل و دایره المعارفی دارند و درست زمانی که واردِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میدان میدان و زمینه اجتماعی ایران میشویم، و درست زمانی که خودمان باید حرف بزنیم و قلم به دست بگیریم، و دیگر متفکران خارجی به کمک مان‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫نمیآیند، یا به جدول و آمار بسنده میشود یا بحث بسیار رقیق میشود و از تب و تاب میافتد.‬ ‫در اینجاست که من به این نتیجه میرسم : این تولید کنندگان فرهنگ، عمالً بیمخاطب میمانند وجامعه، فرهنگهای خود را تولید میکند و شاید‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫از این رو باشد که فرهنگ حاکم ناتوان است. ناتوان است چون در برابرِ حیات اجتماعی مقاومت میکند و فرهنگ جامعه علمی و روشنفکران نیز ناتوان‬ ‫ٔ‬ ‫است، چون از حیات اجتماعی غافل است. چون به فرهنگ به عنوان یک راهِحل بهداشتی کم هزینه پناه برده و در حدِ نظریهها باقی مانده است.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫نتیجه میگیرم :‬ ‫در برابرِ تک فرهنگی حاکم بر آموزش ما، از تکثرِ فرهنگی باید دفاع کنیم. کشاورزی به ما میگوید که در یک خاک اگر مدام یک محصول را کِشت‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کنی، از غنا و حاصل خیزیاش میکاهد.‬ ‫در برابرِ فرهنگ محبوس در متون و زندانی آکادمی، باید از رویکردِ بازتابشی و انتقادی جامعه شناسی دفاع کرد تا بتوان به این نظریهها، به این تئوری،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫پِراکْسیس را نیز بیافزاییم و کاربردیاش کنیم.‬ ‫مارکس نوشته بود : تاکنون تفسیر کردهاند، ما برای تغییر آمدهایم، اما، کارِ ما به عنوان جامعه شناس، تفسیرِ جهان است اما برای اینکه بتوانیم تغییرش‬ ‫ِ‬ ‫دهیم. شناخت مان از جهان اجتماعی نمیتواند از رویکردی رِفْلِکْسیو و بازتابشی صرف نظر کند. جامعه شناسی نمیتواند از پرسش مداوم از خود در موردِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کاراییاش و یافتههایش صرف نظر کند. با علم به اینکه تنشهای اجتماعی میتوانند در تولیدِ معرفت تاثیر گذار باشند.‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫5‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 6. ‫جامعه شناسی باید با آوردن بازتابش بیشتر، به جامعه امکان دهد که خود را به پرسش بکشد. برای این کار باید نخست از خود انتقاد کند : با جامعه شناسی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جامعه شناس، با تامل در خصوص زمینه مند بودن کارِ خود و زمینههای تولیدِ معرفتاش، تامل در موردِ شرایط مشخص کارش و تَعیّناتی که محصورش‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫است. تنها در این صورت است که جامعه شناسی میتواند به دامِ بیتفاوتی نیفتاده و دنباله رُوی جریانات اجتماعی نشود.‬ ‫گزارش سخنرانی در کرمانشاه 6831‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫6‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬