زندگی پس از زندگی
- 1. •زندگی از پس زندگی
دارد تفاوت باان وهم است فیزیکی جسم در ادراک شبیه هم جدید جسم در ادراک.
اند نکرده راحس دما این بعضی و شده گزارش لذتبخشی دمای ازافراد دربعضی.
است نشده احساس وبو طعم موارد از یک درهیچ.
میبیند را جا همه و جیز همه تقریبا که بینایی حس مشود قوی بسیار بسیار که حسی تنها.
کند می حرکت سبکی به ودرهوا باشدشناور می وزن وفاقد مادی غیر انسان روح.
وگاهی شکل بی ابری یا کروی صورت به گاهی دارد وترکیبی شکل مادی غیر جسم
مه شکل به وگاهی است خود فیزیکی جسم همان صورت به نیز–شفاف بخار–است.
درباالی وبیشتر اطراف همان در میشود جدا مادی بدن از مرگ اول لحظات در وقیی انسان
تالش او معالجه برای که پزشکانی حتی مینگرد را جیز همه و است خودش سر
میکنندوصحبتهایشان
میشنود را کننده ناراحت وصدای سر خود فیزیکی جسم از شدن خارج بعد انسان
تاریک تونل یک طول در سرعت به میکند احساس وهمزمان زنگ یا نجوا مثل صدایی یک
- 2. • میشنود را کننده ناراحت وصدای سر خود فیزیکی جسم از شدن خارج بعد انسان
• تاریک تونل یک طول در سرعت به میکند احساس وهمزمان زنگ یا نجوا مثل صدایی یک
• فزیکی محیط در هنوض اما یابد می فیزیکی جسم از خارج را خود ناگهان و میرود پیش به
• مالقات برای افرادی میدهد روی دیگری اتفاقهای سپس تماشاجی یک مثل میکند تماشا را بدنش
• ایند می اند مرده تازه که دوستانی و خویشاوندان که او به اطالعات دادن و وکمک
• کند برخورد موانعی با مواقع از بعضی در است ممکن مهربان و داشتنی دوست روح یک
• میکند مقاومت که است هنگام دراین و باشد ابدی زندگی و زمینی زندگی میان مرز که مانعی
• به باید که میفهمد ولی نیست ان ترک به حاظر و کرده تجربه را مرگ از پس زندگی زیرا
• است نرسیده فرا مرگش زمان هنوض زیرا گردد باز فیزیکی زندگی
• نشاط احساس او زمینی غیر زندگی در زیرا نیست ان ترک به رازی هرگز او
• نیست مادی دنیای به برگشت به وحاظر میکند ارامش و عشق
• مرگ از پس مرحله اولین مرده که نیست متوجه خود مرده تازه که انسانی
• بهشت دنبال به است مرده که کرد قبول که بعد اوست دنیوی وحله شبیه
• جیست انها بداند که است وجهنم.شده جدا بدنش از تازه که انسانی روح
• بگویند امد خوش او به تا ایند ومی میشود داده تشخیص دوستانش توسط
- 3. • به تا ایند ومی میشود داده تشخیص دوستانش
بگویند امد خوش او
• جریان در ابدی حیات مورده در را او و
بگزارند
• زمان از جزییات تمام با او زمینی زندگی اول
مرگ زمان تا نوزادی
• برای دروغی و پوشی پرده هیچ بدون فیلم مثل
شود می داده نمایش او
• حضور در بد و خوب کارها تمام حرفها تمام
روشنایی در نورانی جسم
• اید می در نمایش به درخشانی
• زمان یک در را مرگ که کسانی تمام تقریبا
اند کرده تجربه کوتاه
• است امده چنین یش کتابها در افالطون حتی
مقدس کتاب ودر(انجیل)
• مردگان درمورده تبت مردم قدیم ودرنوشتهای
مورده در جور یک همه
• دراین گزارشاتی نوع یک وهمه اند گفته مرگ
اند گفته مضوع
• اند کرده تجربه را مرگ که کسانی تمام تقریبا
اند گفته