SlideShare une entreprise Scribd logo
1  sur  6
Télécharger pour lire hors ligne
‫‪sco‬‬
        ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬
                                    ‫گ ر ي اس ت‬
                                              ‫درمان در جاي دي‬




           ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬




                                                                      ‫تقـی رحمـانی‬



          ‫1301‬    ‫شماره مقالـه :‬

             ‫6‬   ‫تعـداد صفحـه :‬

        ‫80/88‬    ‫آخرين بررسی :‬

        ‫7831‬     ‫تاريــخ تحـرير :‬

                                                                     ‫‪www.shandel.org‬‬




                                             ‫موضـوع : ـــــ‬


‫‪Print‬‬   ‫‪search‬‬                        ‫‪Prev‬‬         ‫1‬          ‫‪Next‬‬           ‫‪Full‬‬      ‫‪Exit‬‬
‫درمان در جای دیگری است‬

          ‫ِ‬                               ‫ِ‬
‫سر نهادن برای آزادی اگر همواره نتیجهاش در برگرفتن آن برای مردم باشد، ارزشمند است. حدیث مشروطه خواهی و جمهوری خواهی این سامان‬
                                                                                ‫ِ‬
‫که با سلطنت و اسالمیت همراه شد، مسیرِ کامیابی نداشته است. اما مشکل نه نهادِ سلطنت است و نه نهادِ دین، چرا که در جوامعای با همین سلطنت،‬
                                                             ‫مشروطه را دارند و در جوامعای با همین نهادِ دین، جمهوری را در دسترس دارند.‬
                     ‫ِ‬                        ‫ِ‬
‫اما چرا در جامعۀ ما این چنین نیست. جمعی قدرتمند طوری جلوه میدهند که سلطنت، مخالف مشروطه و یا اسالم، مخالف جمهوری است. این جلوه‬
                                                                  ‫دادن در عمل خود را موفق نشان میدهد، اگر چه منطبق بر حق نیست.‬
‫با این حال، زمانی که هم سلطنت و هم نهادِ دین بر مشروطه و جمهوری قیدِ یکسان میزنند، در این حالت باید طرفهای مشترک معادله حذف گردد‬
                ‫ِ‬
                                                        ‫ِ‬        ‫ِ‬        ‫ِ‬
‫تا به حل صحیح مساله یاری رساند. از همین روست که با حذف مشترکات دو طرف معادله مشخص میشود مشکل جامعۀ ما در جای دیگری است. در‬
                              ‫ِ‬                                                                                    ‫ِ‬      ‫ِ‬
                                                                                                               ‫ِ‬
                                                                                            ‫اینجاست که خواست قدرت پدیدار میشود.‬
                                                           ‫ِ‬                                                                  ‫ِ‬
‫خواست قدرت میل به مطلقه شدن دارد. قدرت رقابت ناپذیر است. سرِ آن دارد که سکندری کند و در نتیجه از هر نوع نظارت پذیری گریزان است. این‬
‫ِ‬                                                                                                          ‫ِ‬
‫اصل ماجرا است و سپس این قدرت نقد ناپذیر، خود را با مرام و عقیدهای توجیه میکند. در هر جامعهای، آن باور، فرهنگ، عقیده، و نهادی که در میان‬
                                                                                                                                    ‫ِ‬
‫مردم نفوذ دارد، برای توجیهِ نقد ناپذیری قدرت به کار گرفته میشود. به عبارتی علت العلل بحران دموکراسی در ایران، قدرتهای حاکم و به خصوص‬
                                                 ‫ِ ِ‬                                                  ‫ِ‬
                                             ‫ِ‬                                                          ‫ِ‬                     ‫ِ ِ‬
                            ‫جناح راست افراطی است که در اَشکال مختلف و با مرامهای متفاوت و حتی در نظامهای گوناگون مانع دموکراسی است.‬
                                              ‫ِ‬                                                                ‫ِ‬
‫تا اینجای بحث شاید اختالف چندانی میان دموکراسی خواهان نباشد. اما مسالۀ مهم پرداختن به جریانات دموکراسی خواه در ایران است که میخواهند‬
                                                                                                     ‫ِ‬
‫با ناخدای استبداد مصاف دهند. سنجش این مصاف به ما میگوید : دموکراسی خواهان زمانی که از اصالح قدرت نا امید شدهاند یا زمانی که امیدوار بودهاند،‬
                                                 ‫ِ‬                                                         ‫ِ‬

‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                         ‫‪Prev‬‬         ‫2‬         ‫‪Next‬‬                              ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
‫فقط دولت محور بودند، یعنی اصالح دولت یا تغییرِ دولت ( حکومت ) را راهبردِ خود میدانستند.‬
                                                                                                          ‫ِ‬
‫از قضای روزگار در جامعۀ ما این هر دو عمل همانا منجر به رفتارِ انقالبی است، یعنی یا منجر به انقالب شد یا منجر به اصالح انقالبی. منتهی نه در‬
                     ‫ِ‬
                                                          ‫ِ ِ‬
‫ساختارها، بلکه در تغییرِ افراد و اشخاص. به عبارتی، چون قدرت، به خصوص جناح راست حکومتها، نقد نمیپذیرد و در عمل براندازِ همۀ جریانهای‬
     ‫منتقد، مخالف و معاندِ خودش میشود و در این مسیر همه را به شمشیرِ حذف میزند، عاقبت کار روشن است و دیگر امیدی برای اصالح نمیماند.‬
                                                      ‫ِ‬
‫در نتیجه، در آخرِ کار یکی باید برود. این رفتن بیشتر به رفتن رقیبان منجر میشود و گاهی حاکمان نیز رفتنی میشوند. اما این رفتن به معنی آمدن‬
‫ِ ِ‬                                                                         ‫ِ‬
                                                                                                                ‫آزادی و دموکراسی نیست.‬
‫مساله اینجاست که انگار در جایی کارِ ما میلنگد و این لنگیدن دیگر حلقهها را میلنگاند. مقصرِ تاریخی هم مشخص است، یا شاید مقصرها از پیش معین‬
‫شدهاند. مردم آگاه نیستند، قدرت مندان دموکرات نیستند یا سرکوب گرند، احزاب وابستهاند یا بد عمل میکنند و روشنفکران دچارِ آرمان گرایی هستند...‬
                                                                                               ‫ِ‬
                                           ‫این ایرادات، درست یا غلط، موجب گم شدن صورت مسالۀ اصلی میشود. اما صورت مساله چیست ؟‬
                                                                                        ‫ِ‬
‫مساله این است که احزاب وابسته، جریانات با راهبردِ غلط، راست غیرِ دموکرات و غیره در حکومتها و جوامع دارای دموکراسی هم هست. اما در آن‬
                                   ‫ِ‬                                     ‫ِ‬                                   ‫ِ‬
‫جوامع، دموکراسی وجود دارد، پس باید به چیزِ دیگری اندیشید. آن هم دولت محوری در جامعۀ ما و احزاب است. اشخاص اعم از انقالبی و اصالح طلب و‬
‫حاکم، در عمل، برانداز میشوند. چون بعد از مدتی همه چیز قفل میشود و گفتمان تبدیل به کوفتمان میشود و ناگهان کالم آتشین میگردد و تصفیۀ‬
                                                                                                                                    ‫ِ‬
                                                                                                    ‫طرف دیگر در دستورِ کار قرار میگیرد.‬
                 ‫ِ ِ‬                    ‫ِ ِ ِ‬
‫اما در این مواجهه آنچه رخ میدهد این است که برندهْ کامیاب نیست. تجربۀ دموکراسی خواهی زمان پهلوی دوم را به عنوان مشت نمونۀ خروار مرور‬
                                                                                                                             ‫ِ‬
‫کنیم. نهضت ملی و سالهای 8331 تا 1431 موقعیتی بود که اصالح طلبان خواستارِ آن بودند که شاه سلطنت کند و دربارِ پهلوی پا از گلیم خود درازتر‬
           ‫ِ‬

‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                         ‫‪Prev‬‬        ‫3‬        ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬      ‫‪Exit‬‬
‫نکند. اصالح طلبان در کِش و قوسی به جلو آمدند. اما راست حکومتی، فقط اصالح طلبان را سرِجای خود ننشانید، بلکه آنان را حذف هم کرد. در حالی که‬
                                                                                    ‫ِ‬
                                                                                                            ‫ِ‬
                   ‫اصالح طلبان میخواستند راست حکومتی و شاه را سرِ جای قانونی خویش بنشانند. اما نتوانستند و نتیجه آن شد که همه میدانیم.‬
                                                                             ‫ِ‬
 ‫ِ‬
‫در سال 6531 و 7531 اوضاعِ زمانه دیگر شد. در آمریکا عمر عبدالعزیز گونهای حاکم شد و به شاه و دربار سخت گرفت. زمانی که شاه و راست‬
                                                                                                                             ‫ِ‬
                                                    ‫ِ‬
‫حکومتی عقب نشست، اما نه به درستی و به موقع بلکه با سرسختی و دیرهنگام، دولت محوری اپوزیسیون و پوزیسیون کار را به انقالب کشاند. انقالب‬
          ‫ِ‬                                                               ‫ِ‬                     ‫ِ‬                                ‫ِ‬
‫ضرورت زمانه بود و نتیجۀ سرسختی حکومت پهلوی در برابرِ اصالحات مردم. اما نتیجۀ کار چه شد، بعد از 03 سال آیا دموکراسی در بر ملت ماست یا‬
                                                                                                        ‫ِ‬
‫هنوز دموکراسی امری لوس، اضافی و ناکارآمد و نیز آزادی رسانه و بیان چیزی مزاحم در نزدِ راست حکومتی قلمداد میگردد. در حالی که این راست‬
                                               ‫ِ‬                                     ‫ِ‬
                                                                                    ‫ِ ِ‬                                         ‫ِ‬
‫با راست پهلوی تفاوت دارد. این تفاوت منجر به حذف راست پهلوی شد. اما چرا دستاورد محقق نشد و آنچه که انقالب میخواست، اجرا نشد ؟ آزادی،‬
                                                                                                                                ‫ِ‬
                                    ‫شاه بیت استقالل و جمهوریت است. " اسالمی" تضمین کنندۀ این آزادی و استقالل است، نه قیدی بر این عناصر.‬
                                                                               ‫ِ‬
‫کجای کار عیب دارد ؟ الاقل در یکصد سال اخیر سه نوع حکومت متفاوت، با قهر، یکدیگر را سرنگون کردند که با یکدیگر تفاوت دارند، اما نتیجۀ کار‬
                                                                                                 ‫ِ‬
                                                                                                           ‫راه را برای دموکراسی هموار نکرد.‬


                                                                                               ‫حاال موضوع را در نزدِ آنها و اینها میشکافیم.‬
                                     ‫ِ‬
‫آنها، یعنی حاکمان، بعد از مدتی به این میرسند که اصل، حکومت کردن و در قدرت ماندن است. راست حکومتی به همه میآموزد که یا باید حذف‬
                                                                ‫کرد یا حذف شد. پس دولت و حاکمیت، خانۀ دائمی حاکمان فرض میشود.‬
                                                                                  ‫ِ‬
‫اینها، یعنی مخالفان ( و بخوانید طرفداران و مدعیان آزادی )، در مواجهه با حکومت یا "فدایی" میشوند مانندِ مجاهدین و فدائیان در قبل از انقالب،‬
                                                                                         ‫ِ‬

‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬         ‫4‬         ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬           ‫‪Exit‬‬
‫یا حجت و دلیل مخالفت با حاکمان دیکتاتور میشوند، مانندِ جبهۀ ملی و نهضت آزادی و حزب ملت و حزب ایران و روحانیت مخالف رژیم پهلوی که در‬
            ‫ِ ِ‬        ‫ِ‬               ‫ِ‬         ‫ِ‬           ‫ِ‬                                       ‫ِ‬                 ‫ِ‬
                                                                                                                              ‫ِ‬
                                                                                                         ‫ردیف "حجتی" قرار میگیرند.‬
                                                                                                              ‫نتیجۀ مواجهه بر دو نوع است :‬
‫اگر مردم بیایند و استقامت کنند، اینها بر آنها پیروز میشوند، مانندِ انقالب 7531 یا 03 تیرِ 1331 یا نهضت مشروطه که نظامِ کهنه اسقاط میشود.‬
                                   ‫ِ‬                             ‫ِ‬
‫اما اگر مردم نیامدند یا استقامت طوالنی نشد، آنگاه همانندِ سال 0631 یا 51 خردادِ 1431 و 82 مردادِ 2331، حاکمان جناح راست حکومت مخالفان‬
               ‫ِ ِ ِ‬                                                          ‫ِ‬
‫را حذف میکند. در چنین شرایطی، معدودی قهرمان، جمعی مقاوم و اکثریتی خاموش میشوند، تا اطالعِ ثانوی که باز در بر روی پاشنۀ دیگری بچرخد‬
                                                                                                         ‫و آنگاه خشم بر حاکمان نتیجه بدهد.‬
                                                                                                                                ‫ِ‬
      ‫ِ‬
‫سوال این است که : این دورِ حلزونی را سرِ ایستادن نیست ؟ چرا نیست! میتوان این دور را تغییر داد و به مسیرِ مستقیم یا مارپیچ به سمت دیگری‬
‫متمایل کرد. اما این تغییر شرطی دارد و این شرط آن است که حامیان تغییر بدانند چه میخواهند. مَنجنیق آهِ مظلومان، صبح ظالمان را در فشار میگیرد‬
                         ‫ِ‬                ‫ِ‬                                 ‫ِ‬
                                                        ‫اما این آه کشیدن کافی نیست، باید به تدبیری ختم گردد که به تغییرِ کامیاب منتهی شود.‬
 ‫مبارزان و به خصوص نیروهای صادق به جای تاکید بر مشعل راه بودن، نقشۀ راهِ درست تهیه کنند. تدارک این نقشه چندان سخت نیست. هم عمل‬
 ‫ِ‬                                        ‫ِ‬                                         ‫ِ‬
 ‫فدائی و هم کنش حجتی نیاز به قدرت دارد؛ قدرت در همراهی مردم است. اما این همراهی توده وار، چه بر سرِ صندوق رأی رفتن و یا به خیابان آمدن،‬
                                ‫ِ‬                           ‫ِ‬                         ‫ِ‬                                          ‫ِ‬
‫برای تحول مثبت کافی نیست. این قدرت را باید سازمان داد. اما نه فقط در سازمان حزبی یا سازمانی برای زنده باد و مرده باد گفتن، چرا که اکثریت افرادِ‬
       ‫ِ‬                                                            ‫ِ‬                                                                 ‫ِ‬
                                                                       ‫ِ ِ‬
 ‫جامعه عضوِ احزاب نمیشوند، اما عضوِ صنف و نهاد میشوند، چون با نان شب آنها پیوند دارد. این قدرت را باید در جامعۀ مدنی و در نهادهای صنفی‬
                                                                 ‫سازمان داد و آنگاه آنان خود با احزاب و حکومتها به تعامل یا تقابل خواهند پرداخت.‬


‫‪Print‬‬     ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬         ‫5‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬        ‫‪Exit‬‬
‫در چنین حالتی، تحول خواهی به هر صورت نتیجۀ مثبت میگیرد. میدانیم این سوال پیش میآید که چگونه ؟ مگر حاکمان میگذارند که جامعۀ مدنی‬
‫ِ‬
‫قوی شکل بگیرد. اما مسالۀ فعلی نگارنده مسالۀ دیگری است. آیا دموکراسی خواهان واقعاً جامعۀ مدنی و الویت نهادِ مدنی بر حزب و سامان دادن جامعۀ‬
      ‫ِ‬                              ‫ِ‬                                                                      ‫ِ‬
                                                                                          ‫مدنی را باور دارند ؟ یا اینکه آنها هم دولت محورند ؟‬
      ‫ِ‬                        ‫ِ‬              ‫ِ‬
‫تجربۀ نگارنده نشان میدهد که هنوز دولت محوری، رسم دیرینۀ ماست. البته میدانم که مقبولیت این رسم، دالیل گوناگون دارد. اما به عنوان کسی‬
                                                                                    ‫ِ‬
              ‫ِ‬                 ‫ِ ِ‬                   ‫ِ‬              ‫ِ ِ‬
‫که یک انقالب و یک جریان اصالحی را دیدهام، تاکید بر تقدم نه برتری تقویت صنف بر تقویت حزب را دارم. قبول ذهنی این تقدم در میان آزادی خواهان،‬
                                                                                                                    ‫ِ‬
                                                               ‫ِ‬
‫قدمی به جلو برای عدمِ تکرارِ دورِ حلزونی میباشد، چون این باورِ جدید بر اقدامات آزادی خواهان تاثیرگذار خواهد بود. اینکه "جامعۀ مدنی محوری" بر‬
                                                                                                                   ‫"دولت محوری" مقدم است.‬
‫نتیجۀ این باور این میشود، که حتی رفتن در دولت، باید به خاطرِ جامعۀ مدنی باشد. محوریت با جامعۀ مدنی است. این محوریت، صنف را بر حزب‬
                            ‫تقدم میبخشد. در این حالت احزاب نیز باید اصناف و نهادهای صنفی مستقل را تقویت کنند و از آنان حمایت کنند.‬
                                                                       ‫ِ‬
‫ِ‬                               ‫ِ‬
‫هر مواجهه، تعامل یا تقابلی با حکومت، به حجت بودن و عمل فدایی بودن نیاز دارد، اما حجت و فدایی بودن شرط الزمِ این گونه اَعمال است. شرط‬
                                                                                ‫ِ‬
‫کافی این است که باید مردم در نهادِ مدنی سازمان داده شده و آنها را همراهِ خود داشت، و اال رأی سرِ صندوق یا حضورِ مردم در خیابان، الزم است اما‬
                                                ‫اّ ِ‬
                                                                                                                                 ‫کافی نیست.‬
             ‫یکشنبه 11 اسفند 7831‬




‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬        ‫6‬         ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬

Contenu connexe

Similaire à درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني

دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيکانون آرمان شریعتی
 
گذر از دموکراسي يا گذار به دموکراسي
گذر از دموکراسي يا گذار به دموکراسيگذر از دموکراسي يا گذار به دموکراسي
گذر از دموکراسي يا گذار به دموکراسيکانون آرمان شریعتی
 
نابرابری های خوب
نابرابری های خوبنابرابری های خوب
نابرابری های خوبkian kiani
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيکانون آرمان شریعتی
 
شبکه قدرت و ارتباطات سیاسی در سطوح محلی در ایران
شبکه قدرت و ارتباطات سیاسی در سطوح محلی در ایرانشبکه قدرت و ارتباطات سیاسی در سطوح محلی در ایران
شبکه قدرت و ارتباطات سیاسی در سطوح محلی در ایرانMokhtar Jafari
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستکانون آرمان شریعتی
 
دسته بندی مردم در حکومت های استبدادی
دسته بندی مردم در حکومت های استبدادیدسته بندی مردم در حکومت های استبدادی
دسته بندی مردم در حکومت های استبدادیSeyed Mohammad Hassan Hosseini
 
Distributive justice and free market
Distributive justice and free marketDistributive justice and free market
Distributive justice and free marketZahra Sarfarazi
 
دموکراسي بر پايه احزاب، نه روشنفکران
دموکراسي بر پايه احزاب، نه روشنفکراندموکراسي بر پايه احزاب، نه روشنفکران
دموکراسي بر پايه احزاب، نه روشنفکرانکانون آرمان شریعتی
 
جنگ بنيادگرايان با جهان نامعقول است
جنگ بنيادگرايان با جهان نامعقول استجنگ بنيادگرايان با جهان نامعقول است
جنگ بنيادگرايان با جهان نامعقول استکانون آرمان شریعتی
 
اسلام و دموکراسی: علما به فریاد اسلام برسید
اسلام و دموکراسی: علما به فریاد اسلام برسیداسلام و دموکراسی: علما به فریاد اسلام برسید
اسلام و دموکراسی: علما به فریاد اسلام برسیدSeyed Mohammad Hassan Hosseini
 

Similaire à درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني (20)

راهبردِ ملي مذهبي يا مشارکتي‌ها
راهبردِ ملي مذهبي يا مشارکتي‌هاراهبردِ ملي مذهبي يا مشارکتي‌ها
راهبردِ ملي مذهبي يا مشارکتي‌ها
 
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
 
گذر از دموکراسي يا گذار به دموکراسي
گذر از دموکراسي يا گذار به دموکراسيگذر از دموکراسي يا گذار به دموکراسي
گذر از دموکراسي يا گذار به دموکراسي
 
نابرابری های خوب
نابرابری های خوبنابرابری های خوب
نابرابری های خوب
 
زمان و زمینی برای تمرین
زمان و زمینی برای تمرینزمان و زمینی برای تمرین
زمان و زمینی برای تمرین
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
 
شبکه قدرت و ارتباطات سیاسی در سطوح محلی در ایران
شبکه قدرت و ارتباطات سیاسی در سطوح محلی در ایرانشبکه قدرت و ارتباطات سیاسی در سطوح محلی در ایران
شبکه قدرت و ارتباطات سیاسی در سطوح محلی در ایران
 
بازی چگونه جدی می شود؟
بازی چگونه جدی می شود؟بازی چگونه جدی می شود؟
بازی چگونه جدی می شود؟
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
 
ديالکتيک حوزه عمومي و دولت
ديالکتيک حوزه عمومي و دولتديالکتيک حوزه عمومي و دولت
ديالکتيک حوزه عمومي و دولت
 
دسته بندی مردم در حکومت های استبدادی
دسته بندی مردم در حکومت های استبدادیدسته بندی مردم در حکومت های استبدادی
دسته بندی مردم در حکومت های استبدادی
 
سعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيته
سعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيتهسعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيته
سعي در "صفا"ي سنت و "مروه" مدرنيته
 
Distributive justice and free market
Distributive justice and free marketDistributive justice and free market
Distributive justice and free market
 
شَبحِ چپ
شَبحِ چپشَبحِ چپ
شَبحِ چپ
 
دموکراسي بر پايه احزاب، نه روشنفکران
دموکراسي بر پايه احزاب، نه روشنفکراندموکراسي بر پايه احزاب، نه روشنفکران
دموکراسي بر پايه احزاب، نه روشنفکران
 
جنگ بنيادگرايان با جهان نامعقول است
جنگ بنيادگرايان با جهان نامعقول استجنگ بنيادگرايان با جهان نامعقول است
جنگ بنيادگرايان با جهان نامعقول است
 
empowerment of women
empowerment of womenempowerment of women
empowerment of women
 
انتخابات ریاست جمهوری هشتم
انتخابات ریاست جمهوری هشتمانتخابات ریاست جمهوری هشتم
انتخابات ریاست جمهوری هشتم
 
اسلام و دموکراسی: علما به فریاد اسلام برسید
اسلام و دموکراسی: علما به فریاد اسلام برسیداسلام و دموکراسی: علما به فریاد اسلام برسید
اسلام و دموکراسی: علما به فریاد اسلام برسید
 
Ot5 postmodernism
Ot5 postmodernismOt5 postmodernism
Ot5 postmodernism
 

Plus de کانون آرمان شریعتی

پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی   پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی کانون آرمان شریعتی
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامکانون آرمان شریعتی
 
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شدمي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شدکانون آرمان شریعتی
 
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاستروح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاستکانون آرمان شریعتی
 

Plus de کانون آرمان شریعتی (19)

پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی   پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 
کدام روشنفکر
کدام روشنفکرکدام روشنفکر
کدام روشنفکر
 
من اعتراف می کنم
من اعتراف می کنممن اعتراف می کنم
من اعتراف می کنم
 
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زداییپروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
 
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیکدر میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
 
توسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيرانيتوسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيراني
 
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفرزبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
 
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زنقرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
 
معرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآنمعرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآن
 
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شدمي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
 
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاستروح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
روح و جانِ مشروطه، برابري انسانهاست
 
خاتمي ديگر يک خاطره است
خاتمي ديگر يک خاطره استخاتمي ديگر يک خاطره است
خاتمي ديگر يک خاطره است
 
گفتگو با سايت تغيير براي برابري
گفتگو با سايت تغيير براي برابريگفتگو با سايت تغيير براي برابري
گفتگو با سايت تغيير براي برابري
 
حقوق بشر به چه کار مي‌آيد؟
حقوق بشر به چه کار مي‌آيد؟حقوق بشر به چه کار مي‌آيد؟
حقوق بشر به چه کار مي‌آيد؟
 
سرچشمه را نمي‌توان آلود
سرچشمه را نمي‌توان آلودسرچشمه را نمي‌توان آلود
سرچشمه را نمي‌توان آلود
 
تحريف یا عدمِ تحريف قرآن
تحريف یا عدمِ تحريف قرآنتحريف یا عدمِ تحريف قرآن
تحريف یا عدمِ تحريف قرآن
 
پايانِ ليبرال دموکراسي
پايانِ ليبرال دموکراسيپايانِ ليبرال دموکراسي
پايانِ ليبرال دموکراسي
 
سيماي پارادوکسيکال شريعتي
سيماي پارادوکسيکال شريعتيسيماي پارادوکسيکال شريعتي
سيماي پارادوکسيکال شريعتي
 

درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني

  • 1. ‫‪sco‬‬ ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬ ‫گ ر ي اس ت‬ ‫درمان در جاي دي‬ ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬ ‫تقـی رحمـانی‬ ‫1301‬ ‫شماره مقالـه :‬ ‫6‬ ‫تعـداد صفحـه :‬ ‫80/88‬ ‫آخرين بررسی :‬ ‫7831‬ ‫تاريــخ تحـرير :‬ ‫‪www.shandel.org‬‬ ‫موضـوع : ـــــ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫1‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 2. ‫درمان در جای دیگری است‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سر نهادن برای آزادی اگر همواره نتیجهاش در برگرفتن آن برای مردم باشد، ارزشمند است. حدیث مشروطه خواهی و جمهوری خواهی این سامان‬ ‫ِ‬ ‫که با سلطنت و اسالمیت همراه شد، مسیرِ کامیابی نداشته است. اما مشکل نه نهادِ سلطنت است و نه نهادِ دین، چرا که در جوامعای با همین سلطنت،‬ ‫مشروطه را دارند و در جوامعای با همین نهادِ دین، جمهوری را در دسترس دارند.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اما چرا در جامعۀ ما این چنین نیست. جمعی قدرتمند طوری جلوه میدهند که سلطنت، مخالف مشروطه و یا اسالم، مخالف جمهوری است. این جلوه‬ ‫دادن در عمل خود را موفق نشان میدهد، اگر چه منطبق بر حق نیست.‬ ‫با این حال، زمانی که هم سلطنت و هم نهادِ دین بر مشروطه و جمهوری قیدِ یکسان میزنند، در این حالت باید طرفهای مشترک معادله حذف گردد‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تا به حل صحیح مساله یاری رساند. از همین روست که با حذف مشترکات دو طرف معادله مشخص میشود مشکل جامعۀ ما در جای دیگری است. در‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اینجاست که خواست قدرت پدیدار میشود.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خواست قدرت میل به مطلقه شدن دارد. قدرت رقابت ناپذیر است. سرِ آن دارد که سکندری کند و در نتیجه از هر نوع نظارت پذیری گریزان است. این‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اصل ماجرا است و سپس این قدرت نقد ناپذیر، خود را با مرام و عقیدهای توجیه میکند. در هر جامعهای، آن باور، فرهنگ، عقیده، و نهادی که در میان‬ ‫ِ‬ ‫مردم نفوذ دارد، برای توجیهِ نقد ناپذیری قدرت به کار گرفته میشود. به عبارتی علت العلل بحران دموکراسی در ایران، قدرتهای حاکم و به خصوص‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫جناح راست افراطی است که در اَشکال مختلف و با مرامهای متفاوت و حتی در نظامهای گوناگون مانع دموکراسی است.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تا اینجای بحث شاید اختالف چندانی میان دموکراسی خواهان نباشد. اما مسالۀ مهم پرداختن به جریانات دموکراسی خواه در ایران است که میخواهند‬ ‫ِ‬ ‫با ناخدای استبداد مصاف دهند. سنجش این مصاف به ما میگوید : دموکراسی خواهان زمانی که از اصالح قدرت نا امید شدهاند یا زمانی که امیدوار بودهاند،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫2‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 3. ‫فقط دولت محور بودند، یعنی اصالح دولت یا تغییرِ دولت ( حکومت ) را راهبردِ خود میدانستند.‬ ‫ِ‬ ‫از قضای روزگار در جامعۀ ما این هر دو عمل همانا منجر به رفتارِ انقالبی است، یعنی یا منجر به انقالب شد یا منجر به اصالح انقالبی. منتهی نه در‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ساختارها، بلکه در تغییرِ افراد و اشخاص. به عبارتی، چون قدرت، به خصوص جناح راست حکومتها، نقد نمیپذیرد و در عمل براندازِ همۀ جریانهای‬ ‫منتقد، مخالف و معاندِ خودش میشود و در این مسیر همه را به شمشیرِ حذف میزند، عاقبت کار روشن است و دیگر امیدی برای اصالح نمیماند.‬ ‫ِ‬ ‫در نتیجه، در آخرِ کار یکی باید برود. این رفتن بیشتر به رفتن رقیبان منجر میشود و گاهی حاکمان نیز رفتنی میشوند. اما این رفتن به معنی آمدن‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫آزادی و دموکراسی نیست.‬ ‫مساله اینجاست که انگار در جایی کارِ ما میلنگد و این لنگیدن دیگر حلقهها را میلنگاند. مقصرِ تاریخی هم مشخص است، یا شاید مقصرها از پیش معین‬ ‫شدهاند. مردم آگاه نیستند، قدرت مندان دموکرات نیستند یا سرکوب گرند، احزاب وابستهاند یا بد عمل میکنند و روشنفکران دچارِ آرمان گرایی هستند...‬ ‫ِ‬ ‫این ایرادات، درست یا غلط، موجب گم شدن صورت مسالۀ اصلی میشود. اما صورت مساله چیست ؟‬ ‫ِ‬ ‫مساله این است که احزاب وابسته، جریانات با راهبردِ غلط، راست غیرِ دموکرات و غیره در حکومتها و جوامع دارای دموکراسی هم هست. اما در آن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جوامع، دموکراسی وجود دارد، پس باید به چیزِ دیگری اندیشید. آن هم دولت محوری در جامعۀ ما و احزاب است. اشخاص اعم از انقالبی و اصالح طلب و‬ ‫حاکم، در عمل، برانداز میشوند. چون بعد از مدتی همه چیز قفل میشود و گفتمان تبدیل به کوفتمان میشود و ناگهان کالم آتشین میگردد و تصفیۀ‬ ‫ِ‬ ‫طرف دیگر در دستورِ کار قرار میگیرد.‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫اما در این مواجهه آنچه رخ میدهد این است که برندهْ کامیاب نیست. تجربۀ دموکراسی خواهی زمان پهلوی دوم را به عنوان مشت نمونۀ خروار مرور‬ ‫ِ‬ ‫کنیم. نهضت ملی و سالهای 8331 تا 1431 موقعیتی بود که اصالح طلبان خواستارِ آن بودند که شاه سلطنت کند و دربارِ پهلوی پا از گلیم خود درازتر‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫3‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 4. ‫نکند. اصالح طلبان در کِش و قوسی به جلو آمدند. اما راست حکومتی، فقط اصالح طلبان را سرِجای خود ننشانید، بلکه آنان را حذف هم کرد. در حالی که‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اصالح طلبان میخواستند راست حکومتی و شاه را سرِ جای قانونی خویش بنشانند. اما نتوانستند و نتیجه آن شد که همه میدانیم.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در سال 6531 و 7531 اوضاعِ زمانه دیگر شد. در آمریکا عمر عبدالعزیز گونهای حاکم شد و به شاه و دربار سخت گرفت. زمانی که شاه و راست‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫حکومتی عقب نشست، اما نه به درستی و به موقع بلکه با سرسختی و دیرهنگام، دولت محوری اپوزیسیون و پوزیسیون کار را به انقالب کشاند. انقالب‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ضرورت زمانه بود و نتیجۀ سرسختی حکومت پهلوی در برابرِ اصالحات مردم. اما نتیجۀ کار چه شد، بعد از 03 سال آیا دموکراسی در بر ملت ماست یا‬ ‫ِ‬ ‫هنوز دموکراسی امری لوس، اضافی و ناکارآمد و نیز آزادی رسانه و بیان چیزی مزاحم در نزدِ راست حکومتی قلمداد میگردد. در حالی که این راست‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫با راست پهلوی تفاوت دارد. این تفاوت منجر به حذف راست پهلوی شد. اما چرا دستاورد محقق نشد و آنچه که انقالب میخواست، اجرا نشد ؟ آزادی،‬ ‫ِ‬ ‫شاه بیت استقالل و جمهوریت است. " اسالمی" تضمین کنندۀ این آزادی و استقالل است، نه قیدی بر این عناصر.‬ ‫ِ‬ ‫کجای کار عیب دارد ؟ الاقل در یکصد سال اخیر سه نوع حکومت متفاوت، با قهر، یکدیگر را سرنگون کردند که با یکدیگر تفاوت دارند، اما نتیجۀ کار‬ ‫ِ‬ ‫راه را برای دموکراسی هموار نکرد.‬ ‫حاال موضوع را در نزدِ آنها و اینها میشکافیم.‬ ‫ِ‬ ‫آنها، یعنی حاکمان، بعد از مدتی به این میرسند که اصل، حکومت کردن و در قدرت ماندن است. راست حکومتی به همه میآموزد که یا باید حذف‬ ‫کرد یا حذف شد. پس دولت و حاکمیت، خانۀ دائمی حاکمان فرض میشود.‬ ‫ِ‬ ‫اینها، یعنی مخالفان ( و بخوانید طرفداران و مدعیان آزادی )، در مواجهه با حکومت یا "فدایی" میشوند مانندِ مجاهدین و فدائیان در قبل از انقالب،‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫4‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 5. ‫یا حجت و دلیل مخالفت با حاکمان دیکتاتور میشوند، مانندِ جبهۀ ملی و نهضت آزادی و حزب ملت و حزب ایران و روحانیت مخالف رژیم پهلوی که در‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ردیف "حجتی" قرار میگیرند.‬ ‫نتیجۀ مواجهه بر دو نوع است :‬ ‫اگر مردم بیایند و استقامت کنند، اینها بر آنها پیروز میشوند، مانندِ انقالب 7531 یا 03 تیرِ 1331 یا نهضت مشروطه که نظامِ کهنه اسقاط میشود.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اما اگر مردم نیامدند یا استقامت طوالنی نشد، آنگاه همانندِ سال 0631 یا 51 خردادِ 1431 و 82 مردادِ 2331، حاکمان جناح راست حکومت مخالفان‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫را حذف میکند. در چنین شرایطی، معدودی قهرمان، جمعی مقاوم و اکثریتی خاموش میشوند، تا اطالعِ ثانوی که باز در بر روی پاشنۀ دیگری بچرخد‬ ‫و آنگاه خشم بر حاکمان نتیجه بدهد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سوال این است که : این دورِ حلزونی را سرِ ایستادن نیست ؟ چرا نیست! میتوان این دور را تغییر داد و به مسیرِ مستقیم یا مارپیچ به سمت دیگری‬ ‫متمایل کرد. اما این تغییر شرطی دارد و این شرط آن است که حامیان تغییر بدانند چه میخواهند. مَنجنیق آهِ مظلومان، صبح ظالمان را در فشار میگیرد‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اما این آه کشیدن کافی نیست، باید به تدبیری ختم گردد که به تغییرِ کامیاب منتهی شود.‬ ‫مبارزان و به خصوص نیروهای صادق به جای تاکید بر مشعل راه بودن، نقشۀ راهِ درست تهیه کنند. تدارک این نقشه چندان سخت نیست. هم عمل‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فدائی و هم کنش حجتی نیاز به قدرت دارد؛ قدرت در همراهی مردم است. اما این همراهی توده وار، چه بر سرِ صندوق رأی رفتن و یا به خیابان آمدن،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫برای تحول مثبت کافی نیست. این قدرت را باید سازمان داد. اما نه فقط در سازمان حزبی یا سازمانی برای زنده باد و مرده باد گفتن، چرا که اکثریت افرادِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫جامعه عضوِ احزاب نمیشوند، اما عضوِ صنف و نهاد میشوند، چون با نان شب آنها پیوند دارد. این قدرت را باید در جامعۀ مدنی و در نهادهای صنفی‬ ‫سازمان داد و آنگاه آنان خود با احزاب و حکومتها به تعامل یا تقابل خواهند پرداخت.‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫5‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 6. ‫در چنین حالتی، تحول خواهی به هر صورت نتیجۀ مثبت میگیرد. میدانیم این سوال پیش میآید که چگونه ؟ مگر حاکمان میگذارند که جامعۀ مدنی‬ ‫ِ‬ ‫قوی شکل بگیرد. اما مسالۀ فعلی نگارنده مسالۀ دیگری است. آیا دموکراسی خواهان واقعاً جامعۀ مدنی و الویت نهادِ مدنی بر حزب و سامان دادن جامعۀ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مدنی را باور دارند ؟ یا اینکه آنها هم دولت محورند ؟‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تجربۀ نگارنده نشان میدهد که هنوز دولت محوری، رسم دیرینۀ ماست. البته میدانم که مقبولیت این رسم، دالیل گوناگون دارد. اما به عنوان کسی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫که یک انقالب و یک جریان اصالحی را دیدهام، تاکید بر تقدم نه برتری تقویت صنف بر تقویت حزب را دارم. قبول ذهنی این تقدم در میان آزادی خواهان،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫قدمی به جلو برای عدمِ تکرارِ دورِ حلزونی میباشد، چون این باورِ جدید بر اقدامات آزادی خواهان تاثیرگذار خواهد بود. اینکه "جامعۀ مدنی محوری" بر‬ ‫"دولت محوری" مقدم است.‬ ‫نتیجۀ این باور این میشود، که حتی رفتن در دولت، باید به خاطرِ جامعۀ مدنی باشد. محوریت با جامعۀ مدنی است. این محوریت، صنف را بر حزب‬ ‫تقدم میبخشد. در این حالت احزاب نیز باید اصناف و نهادهای صنفی مستقل را تقویت کنند و از آنان حمایت کنند.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫هر مواجهه، تعامل یا تقابلی با حکومت، به حجت بودن و عمل فدایی بودن نیاز دارد، اما حجت و فدایی بودن شرط الزمِ این گونه اَعمال است. شرط‬ ‫ِ‬ ‫کافی این است که باید مردم در نهادِ مدنی سازمان داده شده و آنها را همراهِ خود داشت، و اال رأی سرِ صندوق یا حضورِ مردم در خیابان، الزم است اما‬ ‫اّ ِ‬ ‫کافی نیست.‬ ‫یکشنبه 11 اسفند 7831‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫6‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬