Recommandé
Recommandé
Contenu connexe
Similaire à NUM103daryaaknar شماره 103 نشریه دریاکنار
Similaire à NUM103daryaaknar شماره 103 نشریه دریاکنار (15)
Plus de ssuser057fba
NUM103daryaaknar شماره 103 نشریه دریاکنار
- 1. تومان ۵۰۰۰قیمت - 2023ژانویه 23- 1444 رجب 1- 1401ماه بهمن 3 دوشنبه - 103شماره - پنجم سال ) اورول جرج ( . است عمومی روابط کار کارها باقی ،شود منتشر خواهند ینم که خبری انتشار یعنی نگاری هروزنام محور راهسازی طرح اجرا در تسریع ضرورت جم باغان به دشتی شنبه 5 خلق داستانهایی معدود بتوانند که شود می خیل ،جهات همه از را مخاطبین از زیادی .دارد نگه راضی لحاظ به اما بوده برخوردار پوششی یک از ویژه بصورت فرد اگر دهنده نشان ،باشد نداشته بدان اعتقادی گونه هیچ باطنی ....ندارد ارزشی گونه هیچ و تقواست از برخورداری عدم 8 7 شورا ولی کردیم پیدا شاهین برای اسپانسر ...نکردند همکاری شهرداری و 4 :بیرانوند مرجان )نویسنده و نگار (روزنامه مردم پرطنین صدای استان؛ ورزشی جامعه برای دیگر افتخاری شد منصوب ایران نوجوانان پارکور ملی تیم سرپرست عنوان به بوشهری یک 8 دارد نظر در جنوبي پارس گاز مجتمع شركت خدمات ذيل شرايط با را خود نياز مورد بصورت برگزاری عمومي مناقصة ای مرحله يک طريق از تداركات سامانه الکترون )ستاد (سامانه دولت يکي :نمايد تامين 2000007057000002 ایران ستاد سامانه در فراخوان شماره 0000 / 00 (تجدید 3 ) مناقصه شماره شركتي خودروهاي شستشوي محل اجرایي عمليات تكميل پال ی شگاه جنوب پارس گاز مجتمع شركت نهم ی مناقصه موضوع 00 0 / 000 / 007 ) (ریال كار ارجاع فرایند در شركت تضمين مبلغ شماره تضمين نامه آيين وفق قبول قابل تضامين از يكي بصورت كار ارجاع فرايند در شركت تضمين 214321 ت/ 02605 مورخ ه 11 / 25 / 53 .باشد مي وزيران هيات كار ارجاع درفرایند شركت تضمين نوع 033 / 005 / 030 / 00 ( ریال ) مبلغ برآورد اوليه مناقصه 0 از پس روز دوم نوبت درج آگهی در صفحه .باشد می ايران ستاد سامانه عمومی اعالن مهلت آخرین اسناد دریافت كيفي ارزیابي سامانه در ستاد اسناد دريافت مهلت انقضای از پس هفته دو مدت ظرف حداكثر .باشد می كي ارزیابي مستندات ارسال و بارگذاري مهلت آخرین في ستاد سامانه در مالی پيشنهادات و )(رزومه بوشهر استان - شهرستان كنگان – كيلومتر 20 جاده عسلويه ، سايت 1 منطقه ويژه انرژي پارس ، شركت مجتمع جنوبی پارس گاز پااليشگاه نهم ( فاز 21 ) گزار مناقصه آدرس ك است بديهي :نشاني به )ستاد (سامانه دولت الکترونيکي تداركات سامانه درگاه طريق از الکترونيکي مناقصه برگزاری فرآيند ليه WWW.SETADIRAN.IR وبیه پیريرد میي انجام شد نخواهد داده اثری ترتيب هيچگونه ستاد سامانه از خارج های پيشنهاد مناقصه و .نمايند اقدام الکترونيکي امضاء گواهي دريافت و ستاد سامانه در نام ثبت به نسبت بايستي گران سايت به بيشتر اطلاعات كسب جهت توانند مي گران مناقصه WWW.SPGC.IR و مراجعه تلفن شماره با يا های 9183 - 70098419030 .فرمايند حاصل تماس روابط عمومي جنوبي پارس گاز مجتمع شركت عمومي مناقصه فراخوان آگهي )(يکپارچه ارزيابي با همزمان ای مرحله يک روابط از نقل و دریاکنار گزارش به ،بوشهراستاناسالمیارشادوفرهنگکلادارهعمومی استان عمومی فرهنگ ایرشو نشست هشتمین پیرو ،تفریحی های اردو فرهنگی کارگروه نشست ،بوشهر در دانشجویی و آموزی دانش شادابی و نشاط اردوهای دانش ایرب اردو جهت افزایی هم و هماهنگی استایر واستانیدروننوجوانانوجوانان-دانشجویانوانزآمو وجوانانشخصیتیتعالیبصیرتهدفبااستانیبرون سپاه,اسالمیارشادوفرهنگمدیرکلحضوربانوجوانان ،)امام(رهامدادکمیته،پرورشوآموزش،)صادق(عامام تبلیغات،جوانانوورزش،فرهنگیاثرمی،اسالمیاوقاف اتحادیه،اسالمیادزآدانشگاه،االوصیاءخاتم،اسالمی اسالمی جمهوری خبرگزاری ،اسالمی آموزی دانش وفرهنگکلادارهانسرکنفسالندر)بوشهر(ایرنااستان .شدبرگزاربوشهراستاناسالمیارشاد این در بوشهر استان اسالمی ارشاد و فرهنگ مدیرکل دانشحوزهبصیرتوتعالیاستایردر:کردبیاننشست جوانان اغترف اوقات کردن پر و دانشجویی و آموزی در حاضر حال و موجود ایطرش به توجه با نوجوانان و منطقهعنوانبهبوشهراستانموقعیتبهتوجهباوکشور ،تفریحی های اردو مقاومت حوزه در خاص گردشگری با دانشجویی و آموزی دانش شادابی و نشاط اردوهای برگزارنوجوانانوجوانانشخصیتیتعالیبصیرتهدف صفاییاللهآیتنظربهاشارهباافروغعبدالرحیم.شودمی جمعهامامواستاندرفقیهولیمحترمنمایندهبوشهری فرهنگایرشونشستهشتمینمصوباتپیرو،بوشهر فرهنگی کارگروه کارگروه دو تشکیل جهت عمومی کارگروهوآموزیدانشبصیرتکارگروهقالبدراجتماعی کارگروه :گفت،دانشجویی سیاسی بصیرتی تعالی هدف با دانشجویی و آموزی دانش اردوی فرهنگی توجه با نوجوانان و جوانان شخصیتی تعالی بصیرت در تبیین کارگروه تشکیل جهت استاندار دستور به همکاری با جوانان و نوجوانان مسائل بررسی راستای که تا شده تشکیل ها دانشگاه و پرورش و آموزش .کنیم ایفا راستا این در را خود نقش بتوانیم شد برگزار بوشهر در دانشجویی و آموزی دانش اردوی فرهنگی کارگروه نشست )بوشهر استان اسالمی ارشاد و فرهنگ (مدیرکل افروغ عبدالرحیم 1444235 :آگهی شناسه در حضرتعالی وقتی استاندار؛ جناب مدیریت تحت طویل و عریض مجموعه ب ِ مناص در هم نخبه یک از حتی ،خود بهره مدیرکلی و مشاوری ،معاونت صنایع از توانید می چگونه اید نبرده داشته توقع پتروشیمی و گاز ،نفت خود استخدام به را بوشهر استان نخبگان که باشید .درآورند (استاندار زادهیمحمد احمد که بود پیش روز چند بنیاد منابع مدیریت و توسعه معاون با نشستی در )بوشهر افزایش زمینه باید :که اند نموده اعالم نخبگان ملی ویژه به اجرایی هایهدستگا در نخبگان استخدام سهمیه و پتروشیمی ،گاز ،نفت جمله از استراتژیک و مهم صنایع .شود فراهم اتمی نیروگاه انتصابات کلیه بایستی محترم استاندار ِ مطلب این نقد در مجموعه مدیرکلی و معاونت ،مشاوری عدهایُب در ایشان تحلیل تجزیه مورد را خود مدیریت تحت طویل و عریض که بپردازیم سوال این به و دهیم قرار بررسی و بحث و استانداری کل مدیران و معاونین ،مشاورین از کدامیک المثلهای ضرب باشند؟ می نخبگان بدنه از بوشهر ،کنند می بیان را موضوع این کلیات که هستند متعددی گذشته های دوره در ملی مدیران از یکی که هست خاطرم ... بود داشته بیان خود های مجموعه زیر به خطاب ... )8 (صفحه ادامه با ـخنیـس ـارـب ـنـای ـارـدریاکن ِـرـُ تلنگ بوشهر ِـتاندارـاس سردبیر ِ قلم به 1442332 :آگهی شناسه 6 محور راهسازی طرح اجرا در تسریع ضرورت جم باغان به دشتی شنبه :محمودی زهرا فعال و نگار (روزنامه )اجتماعی - سیاسی
- 2. شعر تومان ۵۰۰۰ قیمت - 2023 ژانویه 23 - 1444 رجب 1 - 1401 ماه بهمن 3 دوشنبه - 103 شماره - پنجم سال 2 واژگان پاتوق ، هایم دست ذهن ،تو جنس از واژگانیست پاتوق ، دنج و گرم لبخندت ی زاویه شبیه ،که هایی چشم ی عطسه و را شعرهایم احوال کند می پریشان تمام ی ناخوانده میهمان را عطرت کن ناخوانده های کتاب میکنم مرور وجودم مشام با را خطت به خط ؛ ایستاده نگاهی وبا تقدیر عشق گلوی وسعت در صمیمانه چقدر هایم حرف دفتر ای فشرده برسینه را تو؛ از باید ساخت تازه ای پیله ..... شبیه ودنج گرم شایگان فاطمه تو روشنی شعر تو منی ی نیمه تو نبود قلم و زبان که سرودمت وقتی سرود مرا نگاهت که سرودمت وقتی زمین ِرخاکست ی چیده ِبال ِ درد من پریدنی ِ بلند آسمان تو منی ی نیمه تو ای خفته اساطیر های نسل شعر تو ای نگفته حرف هزار معنی تو رسید نمی نوشتن به را زبان که ی خورده زخم روح درمان منی طاقت بی منی ی نیمه تو ای رفته عمر این ی نگفته شعر توست برای نوشتن که منی ی نیمه تو رسی نمی پایان به که بودنی معنای روشنی شعر تو منی ی نیمه تو )(پوریا اسدی محمدرضا اشتباه بود این من اشتباه را رفتن طعم که گرفتم نشنیده تو ِدهان از نیستی که حاال اند قح ها حرف تمام !...تلخ ها حق تمام توست ی هسای بَش و !نیستی که وقتی زاده حسین امیرحسین شب زند می قدم من همراه شب است سکوت فقط اینجا شنود نمی کسی را صدایش که دردهایی و خستگی اینهمه شده تلنبار های بغض اینهمه دارند نیاز خواب به هایم خستگی حیدری هادی بیهوده باش نان دنبال به گویند می و عشق که شعر ! است انسان ِ حالت ترین بیهوده را نویسش گناه ِگان فرشته ی همه اگر ستندبفر کرد من با دل این آنچه ! نیست اش نوشتن توان *** فهمیدند می کاش مهربانی نیست خوشحالی از همیشه ای افسرده آنقدر گاهی خواهد می دلت که به را ات جان ! ببخشی اتاقت های سوسک *** نداری دوست مرا تو وقتی کائنات که انگار گوید می جهان گوش دم ! باش نداشته دوستش **** هست من بر که ِ سرزنش همه این بود باران اگر . بود بیشتر نوح طوفان از ساردویی سامان سکوت سبز سکوت چه هست قشنگ سکوت های هعاشقان برد می و آدم دل تو خندهای آن تو ی جانانه انربا نم مثل ماند می های گل روی دهد می جان که بنفشه تو کنار زندگی ایرب شاپرکی سبز نغمه خواندند مي که انار سبز درخت روی کل به بخشد یم صفا دلم جهان بری می رو ها سیاهی تو ار همه جاش به میکنی انربا نور آن مثل هستی پیچکی بانیرمه با که پیچی می تمام پای به هام لحظه سرگزی بتول دعا همنشین چنگی قالی دار به بزن همراز آهنگی من ساز به بده مهتاب زمان موسای عصای زمین یکبار دلتنگی من جان به بگو صدبار پیگیری دعا در که بکن اقرار جنگی می خودت با که بگو یکبار کن باور خاطرم برای یکبار رنگی بی ها وسوسه ی همه مثل فهمی می مرا بده نشان اینبار فرهنگی با گمانه این رسم به یا کن بو را دعا دست گلم صدبار دلتنگی دل جان به وبگ یکبار جاهد هادی جهانم !من مهربان ام زندگی آسمان است سیاه ....تو بی بیاور برایم را رویت ماهتاب کنی روشن تا را جهانم بالغی زهرا دارم دوستت دارم دوستت ترین لعنتی این و است جهان چاقوی میتواند که اسماعیلم بارها و بارها اینکه بکشدبدون را .بریزد دستانم حافظه از خونی سمیعی مهتاب رنتظاا در هنوز صدایش سرد چشمه زند می قدم هایم گوش پیچاپیچ چشمانش درشتی رود می یاد از مگر دیگر بار یک منتظر من اما و هستم لبانش سرخی بوسیدن آتشین و گرم بخش آرامش و نرم گرمم دستان آغوش در اسدی بنی ارشیا قالی دار تو جنس از نگهاییر ،آویخته ام قالی دار به تو عطر، انگیز دل و نگریک همه وپودش تار میان ام پاشیده نگر کمی ... دلش چینی بگیرد جان که تا تو جان نفس از بگیرد التیام هایش ترک ...تو همدم و قالی دار و شود دل از شود سنبل و سرو جانش خروش ی نقشه شود گل لبریز تنش هیاهوی ...تو نگاه رقص باشد اش گره هر ... تو گوش ی آویزه لعابش و نگر پور کریم مریم جهان جهان ماند می برهنه ! ماه این بام بر درست جا این خوریم می سیلی كشیم می نفس بیابان دیگر رد بر انگشت مشوی می ای بوسه ریزیم می كوچه به جهان جای ترین جنوبی در تا ایستاده كه بشویم صدایی .شود می فردا شروه اکبری رضا حمید تب و تاب بیشتر ها تب و تاب در غمت از گشتم آب بیشتر ها لب به جان باشد تو وصل ره در مقام و پست در مغرورند بسکه جماعت این بیشتر ها نسب و نام در گردند می غرق هست تو نام فارسی کتاب غزلهای در بیشتر ها عرب در اسمت است معروف لیک ولی غمها میشود شاعر بیت میهمان بیشتر ها طرب شد حق دفتر بیت شاه کند می مستم مست چشمت مثل هایت بوسه بیشتر ها رطب طعم ،لب روی دارد هّزم آینه چشم پیش در ام خوانده یکادی ان چشمان ز ریزد می فتنه بیشتر ها بَلج چشم دو پابست که هر شد انگوریت مست اخم بار هر شود می بیشتر ها محتسب کمینت بنشسته چه گر ها احساس دشمن بیشتر ها رکب آدم خورد می ها خودی از مهر و عشق معجون غزل این ست عاطفه و ذوق و بیشتر ها عصب را محبت اول کند حس جعفری حسین آرزوها انتهای نگاهت تابستان از !ام مانده جا ام رسیده آرزوهایم انتهای به پاییز ریزان برگ حصار در و خرمالو گس طعم و تنهایی که شبی سیاهی ...زند می طعنه کالغان به روئین عارفه پرنده نیستم پرنده نپرم خواب از که نیست شبی اما و نگیرم منقار به را تو وخیال نکنم پنهان تخت ی گوشه درم دربه کالغی من هوا سربه گنجشکی یا افتادند درخت از هایش جوجه که دانم نمی ام پریده تو برداشتن برای تنها نیست بعید واصال !بچسبد ای بربادرفته تخت به منقارم عمران فرسا ُ ت ِ آرزوی ...هایم باور بر زنم می لبخند یا راه در ی نرسیده آرزوهای را امید ِ قاصدک ک آرزوهایی ...آوردند ارمغان به برایم گوشه گوشه که زیادیست روزهای کنم می لبریز را وجودم ی ته من ؛از یاس گل عطر از مانده باقی لبخند استکانی های شب برای هم شاید ،دلگیرات برآورده ی لحظه برای که رویایی ِشدن ...داری را آرزویش محمدی حدیثه پرواز رویای بست را ها چشم کرد پرواز ها میله میان از آسمان تا رقصید ها باران و باد با اسیر ی پرنده برای کرد می فرقی چه !بیداری یا خواب در پرواز کند باور توانست نمی کند باور توانست نمی …اند بریده را هایش بال صوفی جمالی سوفیا قند بی چای ،خوابد می ام حوصله که ها شب آید می شعر کنارم در نشیند می ،قند بی چای از فنجانی با خواند می ماه دی سردی در تو از آوازت هایت گالیه باران در شناورت موی نوشم می چای چشمم پهلوی از و ریزد می قند رحیمی پریا مادر ،کنم یم فکر همیشه مادرم .ای بوده خدا ش رع از ای فرشته زمین به من وناله عجز صدای شنیدن با که .آمدی فرو فدا را بودن اوج در لذت،دیدی که که مرا .کردی پرواز هوس مبادا که چیدی را بالت شاه .کنی صدای با تا کردی حرام را خوابت به یی ال ال آسمانیت .بخوانی گوشم امروز جانم آرام های دیروز از عاجزتر .ام کودکی میان ام مانده هایت دست بوسیدن مقابل سجده که یا دو هر دانم می که،پاهایت .هیچند مهرت درجبران جودکی نرگس
- 3. نزدنه سی گت سنگ bigThunder,littlerain است نزدن عالمت بزرگ سنگ :فارسی معادل در و شود یم محسوب معروف های لالمث بضر از یکی بزرگی کار انجام از سخن افراد که دارد کاربرد مواقعی به توجه با آن شدن عملیاتی احتمال که زنند یم !استمنتفی،مشهودات زمانی »است نزدن نشانه بزرگ المثل»سنگ ضرب بیش و بزرگ تهدیدهای یا و ها نقشه و ها طرح که می بکار ،باشد ممکن غیر آن انجام که توانایی حد از .رود خود برای را بزرگ خیلی هدف یک وقتی مثال برای و بزرگی سنگ یک مانند هدف آن کنیم می انتخاب .کرد پرتاب را آن توان نمی که است سنگینی انتخاب یا بردار را سنگی همان اینجا در یا هدف یعنی .کنی پرتاب بتوانی یا و برسی آن به بتوانی که کن المثلضرباینحکایت روز یک مالنصرالدین قدیم های زمان در گویند می می عصبانی او از بسیار و شود می دعواش نفر یک با به هم با شهر میدان در که گذارد می قرار و شود .بپردازندجنگ حمل بزرگ بسیار سنگ یک خود با مالنصرالدین میدان در سنگ آن پرتاب با خود خیال به و کند می .آورد خواهد در پای از را مقابل فرد و شد خواهد پیروز به و کند بلند را سنگ داشت قصد که زمانی ولی بلند زور و تواند نمی دید کند پرتاب مقابل طرف .ندارد را بزرگی سنگ چنین پرتاب و کردن بهم بودند نظارگر و داشتند حضور محل در که کسانی پس آن از و .است نزدن عالمت بزرگ سنگ گفتند اش توانایی از خارج بزرگی کار خواست می کسی هر آمد در المثل ضرب صورت به اصطالح این دهد انجام .است نزدن عالمت بزرگ سنگ :گفتند می وی به و انگلیسی زبان به بوشهری های المثل ضرب بوشهری های المثل ضرب ناسزاگوییمقامدرواژهاین،درکبه:qerreh .هِرِق .گویند می هم )سالت (قره .برند کار به گردن و سینه باالی قسمت استخوان :qaq .قاق .ترقوه ، بال و درد :qazza .ضا َ ق .دهد می معنی نیز شرساز ،شر :qezza .ضاِق .ربودن ،قاپیدن :qamc .مچ َ ق بوشهری واژگان .بیارامدآنسایهزیردرگاوکهاست)کنار(سدردرختمثل:ن ِ خوسگوکنارمثل .یابدحضورآنجادربیکارونامتجانسومختلفافرادکهاستمکانیازکنایه راشخصبودنناتراشیدهوبدهیکلچاقوفربه:ماندمیکردهم ُ راج ِ خرسمثل .خونسارخرسمثل:نظیر.رساندمی )انگلیسیزبانمکالمهوآیلتس(مدرسدریانوردحسین:کوششبه ریشهری احمدی عبدالحسین :کوشش به تومان ۵۰۰۰ قیمت - 2023 ژانویه 23 - 1444 رجب 1 - 1401 ماه بهمن 3 دوشنبه - 103 شماره - پنجم سال 3 بوشهری گویش بر درآمدی های کناره در و ام کرده قاب را تصویرت وار موج ، خیالم دیوار بر ، دلم دریای غرور به کنم می نگاهش ، شعف به زنم می لبخند و وجودم در را عشق ترین شرقی که ، ام کرده ساکن ، داشتنی دوست ، واقعی ، ازلی ، ابدی . کمال به و دلخواه ، انگیز حیرت بودنش که ندهم جان برایش چگونه و . سرا دو در است ام جاودانه حیات رمز نشوم دلتنگش ، آسمان آسمان چطور و . بیکران و گسترده ، پرستاره ، آبی که غریبی و عجیب و آور اعجاب ِ حس پریشانی زند می چنگ وقت بی و وقت را هایم به شمالی بادهای مشام با که را بویش و قسمت ترین جنوبی در ، آورد می سمتم عالم ، ام چشیده روحم زوایای در دانم می درستی به و هر خنکای تکاپوی به و کرده رخنه صبحش ، شوم می آشنا نگاهش شراب و نان با ، تر مجنون ، تر دیوانه ، آشناتر روز هر یا بروند که آیند می آدمها راستی . آه بالنده ، کنند رشد ، بمانند که آیند می انگیز شور و بمانند؟ باقی دورترین ، پایدارم ِ عشق ای مانده تو . نزدیک . عالمی قراریهای بی ِ قرار و برقراری تو سینه سرد ِ سکوت از را اندوه های دانه ام باغچه در را شوق های غنچه و دایمُز می کارم می دلم ی ، ات خورشیدی و گرم ِ نگاه با تا دهد رواج را شادی و بخندد . جانکاه غمهای وانفسای این در ، ام آیینه هزار ِ شمس ، ام مشرقی عشق ، ات دوباره طلوع تا شب هر را شیرین و لیلی های قصه از نقشی سبز تا کارم می اتاقم ی پنجره پشت شوند . نگاهت چتر زیر . شوند هویدا ، فرداها های معجزه با و ، شوند زنده و بمیرند . مشکینش جعد از ای طره کنار ها ِکوچه دل در را ات مسیحایی ِ مَد بچرخان دوباره جانی ِ گرفتن با ، عشق ِ ردگانُم تا : که بیاورند خود حبیب فراگوش سر خوابت ، من ی بیچاره ِ عاشق ای « » ؟ هست حک عالم در دلبر ترین تماشایی را وتو . یافتنی ، خواستنی ، نیاز ، ناز به ، کنند خوشبوی و زیبا ی گلواژه ترین شرقی عاشقی ، کهکشانها انتهای بی ی گستره در ، دلدادگیها ِ مشترک ِ ضمیر ، سال ِ انتهایی ِ فصل ی مژده را آمدنت با و سرسبز ، درختان برگیهای بی در ، کن فریاد شکوه ، شود می سبز جهانمان، آمدنت با که تر داشتنی دوست و زیبا ، شود می بهار . شود می ، را تو قدمهای جای ، من و ، کرد خواهم باران بوسه برای سبزترینی ی مژده که از مانده جدا ِ درختان ی خشکیده ِ تن . خورشید ، نبات و قند با کنم می آمیخته را آمدنت . خسرو ترین شیرین می سبز ، چشمانت ِ شب با را ترم وشعر در را غروب بی ِ آفتاب برویاند تا کنم . جنوب ِ بدیل بی ِ سرزمین بودنت ِ قربان شامت و صبح فدای .بمان و باش )فرهنگی (فرهیخته )قبادی(رحا راضیه : قلم به .خرم یمبازی باسبابرایشخوب،آهان «این :گویم یم و دارم یبرم قشنگ توپ یک توپبهدستیمامان»رنوشَابرایسوغاتیهم حتما!قشنگیتوپ«چه:گوید یموکشد یم توپ این با تواند یم کلی و آید یم خوشش تارود یمخالهومامانهمراهپونه».کندبازی وباباهمراهمن.بخرندسوغاتیوکندخرید دیگریفروشیبازی باسبامغازهبهخالهشوهر «ما :گویم یم و کشم یم را بابا کت .رویم یم جا نایبهبازچراپس،خریدیمبازی باسباکه برایخواهیم ی«م:گوید یمخالهشوهر»آمدیم؟ خوشحالیبا».بخریمنولباسات یقبلعروسک خالهشوهربهرووزنم یمهمبهراهایم تدس ام کعروس جوری نای ،خوب «چقدر :گویم یم بابا ،خندند یم بابا و خاله شوهر ».شود یم نو باراعروسکاینرنوشَااگهکنم«فکر:گوید یم فروشنده».بیایدخوشش،ببیندنولباس رالباسپولبابا.کند یمعروسکمتننولباسی خاله،مامان.آییم یمبیرونمغازهازودهد یم شان فطر به ،اند هایستاد ای همغاز کنار پونه و و دهم یم نشان خاله به را عروسکم ،روم یم قشنگچقدرعروسکم،خاله«ببین:گویم یم .بوسد یمرامنوشود یمخوشحالخاله».شد باخواهم یم ،هتلبرویم«زود :گویم یم بابابه «بگذار:گوید یمبابا».کنمبازیهایم کعروس ».خواهد یمچیپونهببینم چیز کتاب جز مگر «پونه :پرسم یم خنده با »!خواهد یمهمدیگری )21 (قسمت پرستش )فرهنگی (فرهیخته اسدی بنی آذر :قلم به کمی بودم نشسته نمدار اتاق گوشه نگاه اتاق داخل خشکیده درخت به شدم بلند دیدم یم را مادرم زمستانی سرد روز یک میکردم میشوید را مردم های لباس و نشسته حوض کنار که خوابید می درد با شبها بود شده زخم دیگر دستانش بروم تا شدم حاضر سریع بیاورد نانی لقمه بتواند تا از پوشیدی چیه این گفت دید مرا که مادرم سرکار گفت داد بهم مغازه صاحب مامان گفتم آوردی کجا چه واا گفت تعجب با مادر و باشی شیک باید اینجا جون پسر بوتیک به رسیدم و رفتم کم کم جسارتا به گفت سالم گفتم بود شده خیره بهم بدی نگاه با بریم خوایم می امروز اومدی خوش خانم ستاره به با من بیایی باید هم تو بیاریم لباس کمی جایی سلیقه خوش تو چون گفت من چرا گفتم تعجب چاره ولی بود گرفته رو وجودم تمام استرس ای با آورد قشنگ لباس یه بود ظهر موقع نداشتم ای برس خودت به گفت پوشیدم رو لباس ادکلن یه شدم حاضر رفتم بود شده شدیدتر استرسم دیگه رفت یم ناجوری جای هر دلم شدم ماشینش سوار پیاده وقتی شو پیاده گفت ایستاد هتل یه اینکه تا اومدم خودم به صداش با که کنم فرار خواستم شدم دوتا رفتیم جلوتر هتل داخل رفتم من و ستاره بیا کوروش صاحبکارم بودند نشسته پوش شیک مرد چک موقع کرد معرفی و من و داد دست بهشون اون اومد یادم تازه بود من امضای با همه دادن کمک مادرت به خوام می حرفها اون و بانک روز میکردم امضا رو ها چک دونه دونه بود این کنم موقع بودم خوشحال نداشت شومی فکر اینکه از و چقدر میگفتم مدام خونه میرفتم وقتی برگشتن رو ذهنم فقیری بدخیالم چه من و مهربونه کوروش کرده خراب هم معمول طبق مادرم شد هفته یک گذشت و گذشت سراسیمه مادر زدند در بود ها لباس شستن مشغول انتظامی نیروی مامور کرد وا که رو در اومدم کیه بله باهاشون مادرم دیدم یم پنجره پشت از من بود حکم گفت مامور بیرون رفتم سریع کنه یم بحث چیکار مگه چرا واج هاج من داریم رو شما جلب تازه محل بی چک خاطر به گفت سروان و کردم به وقتی کردم غش رفت سرم کالهی چه اومد یادم دورم مامورها و بودم ام خونه حیاط تو اومدم هوش ربطی من به ها چک این میدادم توضیح چی هر داخل و کالنتری بردن رو من نمیدادن گوش نداره .ام ساده دل و موندم من سلول بوتیک مهمان غم است وقتی چند وشیطنت سماجت .شده دلم این .نیست ساز کار هم تو وحیران سرگردان ،زشت کرم پیله مدام خودش دور به درونش .تند می سکوت شاید ،دانم نمی ...آمده زلزله زمان مثل شده ولوله هم ...ها پناهگاه به وپناه جنگ تقدس جنس از چیزی حرمتی ...شکسته درونم هیچ با چیز هیچ ...ریخته حرف .نیست جور دیگر چیز های حرف ...پدر با مادر های کلمات ...دینی معلم با استاد خوانی هم معنایشان با عربی ... َ کَِبجان مُهَل ّ النَو مثال .ندارد ْ ِناَف ...باش خو نرم مردم با از بعد...اًسرُی ِرسُعال َ عَم کو؟این...است آسانی ،سختی کجاست؟ وآسانی خویی نرم 04 از بعد بلوغ راستی ...است سخت چقدر سالگی شناسی هویت های کتاب خورند نمی درد به کدام هیچ چرت وکه که ،نیچه ،کانت . خیلی ها تاس ...اند گفته نیامده 6 جفت است وقت ...ایم خسته ...ام خسته .اند )فرهنگی (فرهیخته جودکی نرگس:قلم به )فرهنگی (فرهیخته طاهایی مریم سیده :قلم به )فرهنگی رنجبر(فرهیخته ژیال :قلم به ..مریضممنکهمیدونستنهمهکاش کاش.. است دیوانه یه این که میگفتن میومدن کاش ..بودرفتهوبودگذاشتهسمانه ..ولی ..ولی ...ولی ..بودمدوستمکاردفترتو ..بودمنرفتهخونهکهبودایهفتهدو ..نمیدادمروسمانهتلفنایجواب ..نمیکردمحسابشادماصال به امیدی هیچ دیگه اینکه خیال فکرو و بود بد اوضام ..درمیاوردپاازمنوداشتندارمرویابرگشت ..باشمداشتهاررقوامرآکهنبودایلحظه ..بوددوستامبامشروبومنقلپاینشستنتفریحمتمام ..رویابامخصوصابودوحشتناکاخالقمرفتارم ..بودشدهسیاچشممجلوسمانهدیگه ..نداشتمدیدنشوتحمل ..بودمزدهکتکشمرگحدتابارهاوبارها بهشحرفیمیخواستومیاوردرورویااسمکههموقتایی ..میزدمشبیشتربگه ..بوداوردهباالخونکهبودمزدهکتکشانقدیبار ..نبودخودمدستنبودمهمولی ..باشهنمیخواستم ..استمونمیخ ..استتتتتمونمیخ ..میدادعذابمدیدنش رویاشایدنمیگرفتمشاگهکهمیکردمفکدیدنشبا ..نمیکردازدواج کردرویامبیایزروتمامبهونهروسمانه ..بودمه ..میزدمش ..میزدمشانقد ..گفتمبهش ..برهکهگفتمبهشمن ..نباشهکهگفتم ..انداختمشبیرونبارهزار ..برنداااااشتسرمازدست ..منوحالمیدیداونکه ..نیستخودمدستحالمکهمیدید ..چطورهروزموحالرویابیکهمیدید ..نیستکههستمرویاییعاشقمنمیدیداون ..نمیرفتارچپس ..آخهمیخواستجونمازچی ..نرفتنرفتنرفتزدمشانقد ...آخرش ..بودمدوستمکاردفترتو شدهانرنگحسابیسمانهبودمنرفتهخونهکهایهفتهدو ..بود وکجامفهمیدهآخرشکردهجووپرسنفرهزارازنگو ..کردهپیدام ..بودمتنهادفترتو ..تواومدوکردبازودریهوکهبودمنوشموعیشمشغول ..زدندادبهدادنفشبهکردشروعافتادبهمچشمشتا ..بودشدهگستاخوبودشدهکمبودنشآروماوناز ..کنماللشکردمسعیابرخحالوقرمزچشایبا ..نمیشداللولی ..نبرمنوآبرویوشوخفهحرومزادهمیگمبهتشوخفه+ ..کردمبهتبدیچهمنمگه..شمخفهارچارسالنار_چ ..نگفتمچیزیولیکردیکبودموسیاهوزدی خونه..شدماللبازآبادموجدهفتوخودمبهدادیفش ایزروازگفتیرویاازمنپیش..کردمتحملبازنیومدی ..نگفتمچیزیبازرویابی کردیازدواجپسارچکنیاموششرفنمیتونستیتواگه ..باهاممیکنیاروراینکاارچ..باهام ..نبودمکهروزچندایناوردیردزبونعوضیالشی+ ...بودچیگناهمبگماومدم_اره گناهم..شدنمهاللگناهم..اخالقیاتهبدتحملگناهم ..ارسالنچیهگناهم..کردنتهتحمل گمشو..نبرآبرومونکناریزگریهاینجاکنبسمیگمبت+ ...نریختمخونتواینجاتاگمشو..خونهمیامشبخونهبرو گمشوووو ..ندارمطاقتدیگهبسهدیگه..نمیشمگم_نمیرم کهایکثافتخونههمونبروگمشونداریطاقتخب+ ..پسشدیگردنموبالارچ،بودی میگیبهمکردیسیاهزندگیموکهاالنکردیغلط_تو بودحقت..کردمتحملوشدمعاشقتمن..بروگمشو ..بشمارزشمندتادهنتنریزمهمگهرویااونمثل ..گفتمبهتنیاراتهرزهدهنبهرورویااسمفطرتپس+ ..رویاتاونوتویی_هرزه ..بود خودش تقصیر..میزد حرف رویا مورد در نباید داشتومیدونستاون..حساسمرویاروچقدمیدونست باوطرفشبهکردمحملهوشدمدیوانه..میکرددیوانم خوردسرشکهزمینکوبیدمشچنانمحکممشتیه )..دادادامهبازوشدبلندزودولی..زمین ..باهاممیکنیچیکارزنیکهبخاطرببین..هرزه_رویای مشتو(زیرشوخفهمیگمشووووخفهمیگمبتشوخفه+ بودمشدهکوروکردیگهومیکردملهشداشتملگدو فقطونمیدیدچشام..نمیدیدمهیچی..نمیشنیدمهیچی )..بودچشامجلورویاتصویر ازدواج میرم..رویا عینه میرم میزارم منم..بزن بزن _اره آدردچشتتامیکنم شوخفهشوشوووخفهخفههرزههرزه+ وکوبیدمانقد..شوفاژبهکوبیدمدستموتوگرفتمسرشو ..آخرشکهزدمدادوزدمداد ..آخرش ..درنیومدصداشدیگه سنگیندستامتوبدنشواومدگوشاشازدماغشوازخون ..شد ..زمینافتادمحکمکردمکهولش ..جونبی ..خونیصورتوسرباوگریونچشایبا ..بودمرده ..بودسنگین ..میشدسردداشت ..بودشدهاحتروبودرفته ..مندستاز اشربچیزیهیچبدبختیجزکهزندگیایندستاز ..نداشت ..دلسوزیمادروپدرنه ..گرمییخونهنهیخونوادهنه وقتیتابودنآوردهرداشکشومیرفتمدرسهکهموقعیاز زندگیغریبشهرتوداشتپناهوپشتوپولبدونکه ..میکرد ..بودگفتهبارهابودنزندگیشتوکهالشیاییاز ..بودکشیدهکهپولیبیدردایاز ..خواهرشمریضیاز ..نکبتوبدبختیازبودپرصفحشهرکهزندگیشتماماز یهفتهچنداونفقطزندگیشکلتوکهبودگفتهبارها .بودفهمیدهروزندگیمعنیزندگیموناول باچشاشوشبهازندگیشجایهیچهفتهسهدواونجزبه ..بودنبستهاحترخیال ..بودنخوابیدهاحترشبیهیچ ..االنم ..شدتمومدیگه ..شدنبستهچشااوندیگه .همیشهارب ..شداحتر ..زندگیایندستاز ..بودممنآخرشکه ..جهنمایرصحتوبودمعذابعینهکهمنی ..آوردمدماغشازروهفتهسهدواون ..باهاشنکردمکههاچه ...نگفتمدلشزدنآتیشاربکهحرفاچه با و سیاهش لخت موهای با کشیده درد و آروم دختر ..رفتهمیشهاربدیگه،درشتشچشای ..و ..من قاتلشدم گرفته دلم، جمعه غروب دمای دم می مشتش در را قلبم نیرو تمام با کسی انگار. بود .فشرد ازسینه خواست می انگار.زد می تند قلبم ضربان دوباره چپم دست و شده حس بی صورتم .بزند بیرون .بود گرفته درد ام اضافه وزن تحمل و حس بی ام گوشتی پاهای وسط رنگ فیلی مبل روی از سختی به .نداشت را آشپزخانه کنار باریک راهروی از و شدم بلند پذیرایی صدای ،آبی های کاشی .رساندم حمام به را خودم برایم کوچک دیواری 4 آن از وسکوت آب شر شر پر چرکها رخت آبی سبد .بود ساخته امنی پناهگاه خوب بود چندوقتی ام قدیمی لباسشویی .بود شده .خزیدم آنجا به لباسها شستن بهانه به. کرد نمی کار قژی.نشستم پالستیکی ای قهوه، کرم صندلی روی . داد صدا قدیمی دار دسته قرمز تشت در یکی یکی را لباسها صاحب صدای .زدن چنگ به کردم شروع و ریختم .پیچید باد گرد مثل گوشم حفره توی خانه با تونی نمی رو متری 50 خونه همین شاهده _خدا طال و دالر ...کنی پیدا نشستی که قیمت این برابر دو .باال کشیده را سفیدش پیراهن چرک یقه خواست می دلم .وبگوییم بگیرم وقت دیگه ماه دو من ...مردک کشیده که _کشیده .دارم به کف .کوبم می تشت کف را ها رخت حرص با .پاشد می وموهایم صورت ... تاالر صاحب وسبزه گرد صورت روی کف مانند ُتفم .نشیند می انگشت با .دارم بچه دوتا من ...مردک بترس خدا _از کمک با.داردیم بر گوشتالویش صورت از را تف اشاره سرامیک به .شود می چندشم .مالد می بهم شصتش .زنم می زل براق های ریم می روزه دو سفر یه ،گفتم که همین _خوشگله .کار بی کار یا شمال نازک خطوط با سفید چینی های ظرف روی چشمم دندان به آنقدر را لبم .رود می رژه کثیف طالیی خون زده وزنگ شور طمع از پر دهانم که ام گرفته .شود می می دستم ترک .گیرد می راه سفید کف روی خون .سوزد هرگز، هرگز .کنم می زمزمه آگاه خود نا لب زیر خندم نمی تو بی، هرگز، می بیرون من گلوی از عمه صدای کنم می حس که رسید خبر .آورم می یاد به را پیش سال دو.آید رفته باال فشارش عمه کوچه در عمه قدیمی منزل به را خودم سراسیمه . رساندم شاداباد متری بیست تغییر سرخ به ایهقهو از رنگش که آهنی در زنگ .کشید سرک پنجره از پسرعمه .زدم را بود کرده پایین اندازم می _کلید نفهمیدم .چرخاندم کهنه قفل در زور به را کلید در.رساندم دوم طبقه به ها ازپله را خودم چطور را در عمه نحیف و الغر عروس .زدم را اتاق چوبی .بازکرد ؟ شده چی _ .نداد امانش بغض :گفت عمه پسر حموم رفت شستن لباس بهانه به همیشه مثل از ام نخی پیراهن یقه .بود شده بخار از پر حمام .شد بلند عمه صدای دوباره .بود شده خیس اشک ...نگردانی جهان ،من کام به اگر، ...خدایا خدا _خدا ...هرگز هرگز هرگز..... بسوزانم جهان .کنم می پاک را آیینه کفی دست با .شوم می بلند درشتش های وچشم سیاه پشت پر موهای آن با عمه ،مانده خیره من به .گذارم می صورتش روی را ام پنجه ...رسید ما به بود بد ارث چی هر چرا برم _قربونت ...مرض ...کوفت ...نداری...اشتباه آدم انتخاب خود به،خورد حمام در به که ای ضربه صدای با :گفت بلند دخترم .آمدم نمیای؟ بیرون دیگه چرا _مامان :دادکشید پسرم داریم؟ چی نهار اشک دلنوار مهتا :قلم به )فرهنگی (فرهیخته اشکاهیمسبداز اشتمدبرایهقطرچند آویختمچشمانمآسمانبهارآن درآوردمرقصبهتسبیحهایهاندبینارانگشتانم کردمرهاآسمانهایهپلدرارروحمو زیارتنامهکلماتمعانیمیان فرستادمخوداالتواحدنبالبهارذهنم ساختمجاریمدحازایهچشمزبانمبرو گرفتمدستانممیانارنور نهادمقلبمتاریکاتاقکدرو فرستادمشکفتننوازمیالدجشنبهارامهشدخشکجسم پاشیدمادگیددلرنگازسطلیهایمهلحظبرو اندمواخرفعاشقیادیوبهارسحترینمگمناو نهکهانهودی بودمعجیبیحال بودمشدهکویشائرزعمریازپسکهمنی امید بذر )فرهنگی (فرهیخته پور عالی نازنین:قلم به کردم می فکر این به داشتم امروز !میدونی قرار خورشید نور زیر همیشه که هایی آدم که برای حرفی ها وقت بيشتر ،درخشیدند و داشتند ... ندارند خودشون طرف از گفتن ،حال عین در و زیبایی از درکی ها اون اکثر .ندارند ماه و ها ستاره ،شب ،بودن ترسناک اون از و داشتند جدا سقف یک ،انگار که جوری .کرده می محافظت ها تاریکی مقابل در ها هم آرزو و دار دنباله ستاره از حتی دونی می و .دونند نمی زیادی چیزهای ،حال در همیشه که بوده این خاطر به شاید .بودند درخشیدن در که داشتند رو کسی چون هم شاید یا و .باشد مواظبشون ،ها تاریکی مقابل ،میدونی اما حال عین در ،دیدند رو تاریکی که کسایی تاریکی از هم ،دیدند هم رو ها ستاره درخشیدن .بردند لذت ها ستاره زیبایی از هم و ترسيدند .کردند آرزو هم و دیدند رو دار دنباله ستاره هم ای بعدی ستاره که بوده این آرزوشون شاید درخشش بتونند یا و درخشه می که باشند .ببینند خودشون های چشم با رو خورشيد خورشید نور زیر تونه نمی هرکسی ،میدونی .بدرخشه .بدرخشی خورشید نور زیر بتونی اینکه برای .کنی تحمل هارو تاریکی باید ،اوقات گاهی عقب به قدم یک ،ترسیدی هم اگر ،حتی .برنگردی .بدرخشی خورشید نور زیر خوای می تو چون ... کنی صبر باید پس ای دیگه آدم یک ،تو از ،هاش تاریکی و شب .سازهیم .بشی که کردی نمی فکر وقت هیچ که کسی نور زیر درخشیدن ،داستان کجای ،میدونی و میده؟ نشون رو ها آدم بین فرق ،خورشید !میوفته اتفاق ،گرفتگی خورشید که اونجایی .روند می خاک درون به همه ،لحظه اون !همه ،کنم یم تاکید به ،گذروندند رو شب های تاریکی که کسایی اما تاریکی این از چجوری باید که دونند مي خوبی .کنند عبور ،را امیدند جنس از که را هایی جوانه خودشان و .کارند یم خاک درون .کنند یم صبر و کنند می صبر و و کنند یم رشد که مانند یم روزی منتظر و می ادامه خود ،درخشیدن دوباره به سپس .دهند با شد خواهند ناپدید همیشه برای ،مابقی و محافظت ها نآ از و داشتند که هایی جوونه .نکردند )28 (قسمت عشق داستان مشرقی ِ عشق باال کشیده طال و دالر )فرهنگی (فرهیخته شکیبا سیما :قلم به غم